ستون هر موفقیت،آهستگی و پیوستگی
چه که بودم، وقتي از مدرسه به خونه مي اومدم، يک راست به آشپزخونه مي رفتم و از حال و هوا و چگونگي غذا خبردار مي شدم. گاهي مادرم مي گفت: "نهار برنج و خورشت داريم اما الان آماده نيست و نيم ساعت ديگه آماده ميشه."
وقتي به شعله ي گاز زير!-->!-->!-->…