چرا در بهار بعضیها دچار بیقراری روحی میشن؟
چرا در بهار بعضیها دچار بیقراری روحی میشن؟
بهار برای خیلیها فصل شکوفایی و شروعهای جدیده، ولی بعضیها که به ظاهر باید با این تغییرات همدل باشن، دچار یه نوع بیقراری عمیق میشن. یه حالت غریب و گنگ که با هیچ دلیل ظاهری جور درنمیاد. هیچ اتفاق بدی نیفتاده، اما دل آروم نیست. انگار یه چیز ناپیدا داره از درون آدمو میجوره، بیخواب میشی، یا برعکس، خوابت زیاد میشه. تمرکزت میپره، بیحوصلگی میاد سراغت، انگار هیچ کاری به دلت نمیشینه.
این بیقراریِ بهاری، فقط یه حس زودگذر نیست. خیلی وقتها نشونهی بههمریختگی انرژی درونیه. فصل بهار، با اینکه پر از رنگ و بوی نو شدنه، اما در سطح انرژی، مثل یه موج قدرتمند عمل میکنه. همونطور که طبیعت پوست میاندازه و همهچی دوباره زنده میشه، درون ما هم داره متحول میشه. اما اگر این پوستاندازی درست انجام نشه، یا انرژیهای کهنه، سحرها، غمهای انباشته و همزادهای مزاحم توی سیستم باقی مونده باشن، موج بهاری نه تنها به ما کمک نمیکنه، بلکه ما رو بههم میریزه.
خیلی از مردم نمیدونن که انرژی منفی یا انسدادهای قدیمی میتونه با ورود فصل بهار تحریک بشه. این تحریک، خودش رو به شکل اضطراب بیدلیل، بغض، کلافگی، یا حتی ناامیدی نشون میده. مخصوصاً اگه کسی قبلاً دچار سحر یا طلسم شده باشه، یا اثرات همزاد رو با خودش حمل کنه، موج بهار اونا رو فعالتر میکنه.
یادت باشه که بهار، فصل صداقت انرژیه. چیزهایی که در زمستون پنهون شدن، الان خودشونو نشون میدن. اگه روحت داره بیقرار میشه، یعنی چیزی هست که باید ازش رها بشی.
برای متعادل کردن این حالت، یه نسخه قوی و مطمئن بهت پیشنهاد میدم که میتونی در طول یک هفته اجراش کنی. این نسخه هم پاکسازی انرژیه، هم تقویت کنندهی محافظت درونیه:
هر شب قبل از خواب، اتاق رو کمی تاریک کن و یک شمع سفید روشن کن. ترجیحاً جایی باشه که نورش مستقیم بهت نیفته. بعد با وضو یا حالت طهارت، رو به قبله بنشین.
چشمهات رو ببند و ۳ بار نفس عمیق بکش. تصور کن نور سفید داره از بالای سرت وارد بدنت میشه و تا کف پاهات رو پر میکنه.
سپس این بند از دعای جوشن کبیر رو با حضور قلب بخون:
یا مَنْ یُحِبُّ مَنْ یَسْتَغْفِرُهُ، یا مَنْ یَنْقُصُ الْعِثَارَاتِ، یا مَنْ یَشْفِی السَّقَامَ، یا مَنْ یُغَیِّرُ السُّوءَ بِالْحُسْنَیٰ، یا مَنْ یُقَدِّرُ الْأُمُورَ
بعد از اون، ۷ مرتبه این ذکر رو بگو: اللَّهُمَّ اجْعَلْ نُورَکَ سَکِینَهً فِی قَلْبِی، وَ طَهِّرْنِی مِنْ کُلِّ مَا یُثَقِّلُ رُوحِی
وقتی خوندی، دست راستتو بذار روی سینهت، و با آرامش بگو: «رها میشوم از هرچه سنگینی است، چون بهار آمده و نور همراه من است.»
بعد شمعو خاموش کن و بخواب. این کار رو هفت شب متوالی انجام بده. در طول هفته، متوجه سبکی، آرامش و شفافیت ذهنت میشی. مسیرها برات روشنتر میشن و اون بیقراری، کمکم جاشو به حس حضور و امنیت میده.
و من الله توفیق: حمیدآذر
سلام و عرض ادب،استاد ببخشید یه سوال داشتم و اون اینکه در فصول دیگر سال هم این بیقراری و آشفتگی روحی و ذهنی سراغ فرد میاد یا فقط مختص فصل بهار است!؟
سلام و مهر بر شما
بیقراری و آشفتگی روحی فقط به بهار محدود نمیشود، هر فصل زبان خودش را دارد. بهار، با فوران زندگی و تغییر ناگهانی نور و هوا، روح را تکان میدهد و گاهی دل بیقرار میشود. تابستان با حرارت و شتابش، پاییز با رنگ و اندوه پنهانش، و زمستان با سکوت و سرمایش، هرکدام نوعی دیگر از آشفتگی یا بیداری را در جان ما مینشانند.
در حقیقت، تغییر فصلها آینهای برای تغییرات درونی ماست. همانطور که درخت پوست میاندازد و دوباره میرویَد، روح ما هم در هر فصل فرصتی تازه برای پالایش و تحول دارد. پس آشفتگی فقط نشانه ضعف نیست؛ نشانه آن است که روح در حال تطبیق با زبان جدید طبیعت است. اگر این تغییر را با آگاهی و ذکر همراه کنیم، بیقراری تبدیل به بیداری میشود.