آموزش علوم عرفانی,گر به خود آیی به خدایی رسی

اسما و صفات خداوند

0

اسما و صفات خداوند

اَسْما وَ صِفات، دو اصطلاح در علم کلام برای نام‌ها و صفت‌های خداوند. اسم، بر ذاتی دلالت می‌کند که به صفتی موصوف شده، مانند «عالِم»، و صفت، بر معنایی مانند «علم» دلالت می‌کند که ذات به آن متّصف می‌شود بدون لحاظ ذات. این دو اصطلاح در علوم ادبیات عرب، فلسفه و عرفان کاربرد دیگری دارند.

مطابق قرآن، همه اسماءالحُسنی از آن خداست. بنابر برخی روایات، شماره اسماء آشکار الهی، ۹۹ اسم است و یک نام هم نزد خداست و هیچ‌کس توانایی درک آن را ندارد.

برای شناخت بهتر اسماء و صفات الهی تقسیم بندی‌های گوناگونی صورت گرفته است:

  1. صفات جمال (ثبوتی) و جلال (سلبی)
  2. صفات ذات و صفات فعل
  3. صفات نفسی و اضافی
  4. صفات خبری (تشبیهی) و تنزیهی
  5. اسم و اسم الاسم
  6. اسماء ظاهر و اسامی مستأثره

در مورد امکان شناخت اسماء و صفات الهی برای بشر نیز سه نظریه مطرح شده است: ۱-تعطیل ۲-تشبیه ۳-اثبات بدون تشبیه

شیعیان اسماء و صفات ذاتی خداوند را قدیم و اسماء و صفات فعلی را حادث دانسته و اعتقاد به عینیت ذات حق با اسماء و صفات ذاتیش دارند.

معنای لغوی

«اسماء» جمع اسم از ریشه «س م و» به معنی بلندی و ارتفاع است.اطلاق واژه «اسم» یا به این جهت است که مفهوم آن پس از نام گذاری، از مرحله خفا و پنهانی به مرحله بروز و ظهور می‌رسد، یا به این جهت که لفظ با نام گذاری معنا پیدا می‌کند و از بی‌معنا بودن در آمده، علو و ارتفاع می‌یابد و به واسطه اسم، مسمّا یاد شده و شناخته می‌شود.

صفت به معنای حالتی است که در چیزی یافت می‌شود. کلمه «صفت» همان کلمه «وصف» است که «واو» آن حذف و تاء در عوض به آخر آن افزوده شده است. برخی گفته‌اند: «صفت» برگرفته از وصف، به معنای زیور و زیبایی موجود در موصوف است.

تفاوت دو اصطلاح «اسم» و «صفت»

این دو کلمه در علوم مختلف به معانی متفاوتی به کار رفته است.

در علم نحو(ادبیات عرب)

اسم در ادبیات عرب در برابر فعل و حرف قرار داشته و از اقسام کلمه به شمار می‌آید و با دو ویژگی «استقلال در معنا» و «عدم دلالت بر زمان» از فعل و حرف متمایز می‌شود؛ امّا صفت در برابر موصوف و هر دو از اقسام اسم به شمار می‌آیند.

در علم کلام

دو تبیین از اسما و صفات در علم کلام وجود دارد:

۱) اسم، اعتبار شی ء است در صورتی که به تنهایی لحاظ گردد، مانند آسمان و زمین؛ امّا اگر شیئی با صفتی معین لحاظ گردد وصف نامیده می‌شود، مانند: خالق، رازق، طویل و قصیر. این تبیین رایج‌تر است.

۲) اسم آن لفظی است که بر صِرف ذات دلالت می‌کند؛ مانند: «اللّه»، «رجل» و «انسان» یا بر ذاتی که به وصفی متصف است دلالت می‌کند مانند: «عالِم» و «قادر» و یا بر مبدأ فعل دلالت می‌کند؛ مانند: «رازق» و «خالق» امّا صفت تنها یک کاربرد دارد و تنها بر مبدأ دلالت می‌کند بدون اینکه علامتی بر ذات بوده باشد؛ مانند: علم، قدرت، رزق و خلقت، به همین جهت می‌توان اسم را محمول قرار داده و آن را بر ذات حمل کرد و گفت: خداوند «عالم» یا «خالق» یا «رحمان» یا «رحیم» است؛ ولی صفت را نمی‌توان محمول قرار داد و گفت: خداوند خلق است.

در فلسفه و عرفان

اسما و صفات در فلسفه و عرفان معنایی مشابه دارند و تنها فرقشان به رقیقه بودن معنای آن در فلسفه و حقیقه بودن آن در عرفان است. اسم در این اصطلاح عبارت از ذات با بعضی شؤون، اعتبارات و حیثیات است، زیرا برای خداوند متعال به مقتضای «کُلَّ یوم هُوَ فی شَأن» (الرحمن/ ۵۵، ۲۹) شؤون ذاتیه و مراتب عینیه‌ای است که به حسب هر یک از آن‌ها برای او اسم یا صفتی حاصل می‌شود.

صفت، مفهومی مجرد از ذات و عارض بر آن است، از این جهت اسم و صفت نظیر مرکب و بسیط است.

در تعریف دیگری، ذات با صفت معین و به اعتبار تجلی خاص، اسم نامیده می‌شود.

گاهی به خود صفت اسم اطلاق می‌گردد، زیرا ذات در میان همه اسما مشترک است و تکثر در اسما به سبب تکثر صفات به اعتبار مراتب غیبیه حق تعالی (مفاتیح الغیب) است.

گاهی در تعریف اسم و صفت، تعینات و حقایق خارجی از جهت ظهور ذات در آن‌ها و ارتباط آن‌ها با ذات مطلق «اسم» نامیده می‌شود و همین تعینات و حقایق چنانچه تنها ملاحظه شود «وصف» خوانده می‌شود

برخی محققان نیز معتقدند که فرقی میان اسم و صفت نیست جز اینکه صفت بر معنایی که در ذات وجود دارد دلالت می‌کند؛ خواه عین ذات باشد یا غیر آن؛ ولی اسم بر ذات به همراه صفت و با لحاظ وصف دلالت می‌کند، پس «حیات» و «علم» دو صفت هستند ولی «حی» و «عالم» دو اسم،بنابراین، تفاوت میان اسما و صفات تفاوتی اعتباری است و صفات نیز مانند اسما جلو‌های از وجود مطلق و تجلی‌ای از ذات غیر متناهی خدا هستند.

از مجموع آنچه عارفان با عبارت‌های گوناگون درباره اسما و صفات ابراز داشته‌اند به دست می‌آید که آنان اسما را تعینات و تنزلات ذات از مقام اطلاق ذاتی خویش می‌دانندکه از آن در برخی روایات به «خلق اسماء» و در جوامع روایی به «حدوث اسماء» تعبیر شده است.

کثرت اسمای حق به حدّی است که عالَم و عالمیان مظاهر صفات و اسمای الهی‌اند و هر حقیقتی از حقایق کلی، تحت تربیت اسمی از اسماء قرار دارد. حتی حقایق جزئی عالم نیز به اسمی از اسمای حق تعالی مربوط بوده و تحت حکومت و سیطره او قرار دارد.

تفاوت تعریف عرفا و متکلمین

اسم در عرفان، حقیقتی عینی و خارجی است؛ ولی در کلام وجودی لفظی یا کتبی است و ورای لفظ و کتابت، حقیقتی برای آن متصور نیست، اسم کلامی از منظر عرفان اسمِ اسم است؛ نه خود اسم

در روایات

در احادیث اسلامی، اسم و صفت در مورد خداوند متعال یک معنا دارند. مثلاً «سمیع» و «بصیر» در برخی از احادیث به عنوان صفت معرّفی شد ه‌اند و در برخی از احادیث به عنوان اسم.

برخی از احادیث تصریح می‌کنند که اسما و صفات خداوند تفاوتی ندارند، از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است: إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ: نام‌های خدا، صفاتی هستند که خداوند با آن‌ها خود را وصف کرده است. امام رضا علیه‌السلام در پاسخ محمد بن سنان که از «اسم» پرسیده بود فرمود: صِفَهٌ لِمَوصوفٍ: صفتی است برای یک موصوف.

بر این اساس از منظر احادیث اسلامی همه نام‌های خداوند (اَسماءُ اللّه) صفات اویند و همه صفات خداوند نام‌های او. به دیگر سخن خداوند متعال اسم جامد و غیر مشتق که فقط نشانه‌ای برای او باشد ندارد و در همه اسمای او صفتی از صفات الهی لحاظ شده و حتّی نام «اللّه» ریشۀ اشتقاقی دارد.

برخی از محققان شیعه نیز میان اسما و صفات فرقی قائل نشده و هر دو را متضمن یک حقیقت دانسته‌اند، چنانکه «حیات» به عنوان صفت، حقیقت صفتی از صفات خدا را بیان می‌نماید، و «حی» به عنوان اسم نیز روشن کنندۀ حقیقتی از ذات اوست.

نکته بسیار دقیقی که در احادیث اهل بیت علیهم السلام در تبیین معنای اسما و صفات الهی آمده این است که آن‌ها هویتی جدا از ذات مقدّس حق ندارند، چنان که از امام رضا علیه‌السلام روایت شده است: أسماؤُهُ تَعبیرٌ، و أفعالُهُ تَفهیمٌ، و ذاتُهُ حَقیقَهٌ: نام‌های او تعبیرند و افعالش برای تفهیم، و ذاتش حقیقت است. همچنین امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: الاِسمُ غَیرُ المُسَمّی، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنی فَقَد کفَرَ و لَم یعبُد شَیئا، و مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنی فَقَد کفَر و عَبَدَ اثنَینِ، و مَن عَبَدَ المَعنی دونَ الاِسمِ فَذاک التَّوحیدُ: نام، غیر از ناموَر است، هر که نام را پرستد نه معنا را کافر شده و چیزی را نپرسیده است، و هر که نام و معنا را پرستد هم کافر شده و دو چیز را پرستیده است، و هر که معنا را پرستد نه نام را، یکتاپرست است.

بنا براین استعمال اسمای الهی از یک سو نباید به گونه‌ای باشد که فاقد مفهوم و معنا باشد تا موجب تعطیل معرفت خداوند متعال گردد، چنان که نباید برای آن‌ها مفهومی جدا از ذات باری تعالی تصوّر کرد تا به تشبیه و شرک منتهی گردد؛ بلکه اسما و صفات الهی چیزی جز تعبیر از ذات واجد همه کمالات و فاقد تمام کاستی‌ها نیستند.

تعداد نام‌های خداوند

شماره عربی معادل فارسی ابجد
۱ الله خداوند  
۲ الرحمان بخشاینده (رحمت عام) ۲۹۸
۳ الرحیم مهربان (رحمت ویژه) ۲۵۸
۴ المَلِک پادشاه ۹۰
۵ القُدّوس پاک و منزِّه از هر گونه نقص ۷۰
۶ السلام پاک و سلامتی بخش عالم ۱۳۱
۷ المُؤمن ایمنی بخش ۱۳۶
۸ المُهَیمِن نگهدارنده ۱۴۵
۹ العَزیز باشکوه، شکست ناپذیر ۹۴
۱۰ الجَبّار دست نایافتنی، جبران کننده ۲۰۶
۱۱ المُتَکَبِّر بسیار بزرگ ۶۶۲
۱۲ الخالق آفریننده ۷۳۱
۱۳ البارِئ زیبایی بخش ۲۱۳
۱۴ المُصَوِّر نگارگر، صورتگر ۳۳۶
۱۵ غَفّار همیشه بخشاینده ۱۲۸۱
۱۶ قَهّار همیشه پیروز ۳۰۶
۱۷ وَهّاب بسیار بخشنده و عطا کننده ۱۴
۱۸ رَزّاق همیشه روزی دهنده ۳۰۸
۱۹ فَتّاح گشاینده (پیروزکننده) ۴۸۹
۲۰ عَلیم دانا ۱۵۰
۲۱ قابِض می‌راننده، بیرون کشنده جان‌ها ۹۰۳
۲۲ باسِط گستراننده، فراخ کننده روزی ۷۲
۲۳ خافِض پست کننده، خوار کننده ۱۴۸۱
۲۴ رافِع (به سوی خود) بالا برنده ۳۵۱
۲۵ مُعِزّ عزیزکننده ۱۱۷
۲۶ مُذِلّ خوارکننده ۷۷۰
۲۷ سَمیع شنوا ۱۸۰
۲۸ بَصیر بینا ۳۰۲
۲۹ حَکَم حاکم هستی ۶۸
۳۰ عَدل دادگر ۱۱۴
۳۱ لَطیف تمام مخلوفاتش در نهایت ظرافت و زیبایی‌اند، نسبت به مخلوقاتش بسیار مهربان و دلسوز است ۱۲۹
۳۲ خَبیر آگاه‌ ۸۱۲
۳۳ حَلیم بردبار ۸۸
۳۴ عَظیم بی‌انتها ۱۰۲۰
۳۵ غَفور بسیار بخشاینده ۱۲۸۶
۳۶ شَکور سپاسگزار (عمل کوچک را پاداش بسیار می‌دهد) ۵۲۶
۳۷ عالی بلند مرتبه ۱۱۰
۳۸ کبیر بزرگ‌ ۲۳۲
۳۹ حَفیظ نگهدارنده ۹۹۸
۴۰ مُقیت خوراک دهنده ۵۵۰
۴۱ حَسیب شمارنده ۸۰
۴۲ جَلیل گرانقدر ۷۳
۴۳ کریم بخشنده ۲۷۰
۴۴ رقیب نگهبان، بیننده و آماده ۳۱۲
۴۵ مُجیب پاسخگو ۵۵
۴۶ واسع گسترده، پهناور ۱۳۷
۴۷ حکیم فرزانه، خردمند ۷۸
۴۸ وَدود دوست ۲۰
۴۹ مجید در ذات و صفات خود بلندمرتبه و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان ۵۷
۵۰ باعِث برانگیزنده مردگان ۵۷۳
۵۱ شهید بیننده، حاضر ۳۱۹
۵۲ حق راست، درست ۱۰۸
۵۳ وکیل عهده‌دار همه امور بندگان و موجودات ۶۶
۵۴ قوی توانا ۱۱۶
۵۵ مَتین سخت (و نیز پاینده) ۵۰۰
۵۶ وَلی سرپرست، دوست، یار و نگهبان ۴۶
۵۷ حَمید ستوده ۶۲
۵۸ مُحصِی شمارنده ۱۴۸
۵۹ مُبدِئ نخستین آفریننده ۵۶
۶۰ مُعید بازگرداننده، دوباره زنده کننده ۱۲۴
۶۱ مُحیی زندگی بخش، هستی بخش ۶۸
۶۲ مُمیت میراننده، نابود کننده ۴۹۰
۶۳ حَی زنده ۱۸
۶۴ قَیوم قائم به ذات (آفریننده‌ای که کسی او را نیافرید) ۱۴۶
۶۵ واجِد یابنده ۱۴
۶۶ الماجد بزرگوار ۴۸
۶۷ واحد یکتای بی‌همتا ۱۹
۶۸ صَمَد بی‌نیاز ۱۳۴
۶۹ قادر توانا ۳۰۵
۷۰ مُقتَدِر تعیین کننده (قضا و قدر)، توانمند ۷۴۴
۷۱ مُقَدِّم سبقت بخش ۱۸۴
۷۲ مُؤخِّر عقب راننده ۸۴۶
۷۳ الأول نخستین، اول پدیدارکننده وجود ۳۷
۷۴ الأخِر واپسین، آخر فناکننده موجود ۸۰۱
۷۵ ظاهر آشکار (پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز ۱۱۰۶
۷۶ باطن پنهان، همه دربرگیرنده ۶۲
۷۷ والی یگانه سرپرستی که همه ولایتها از اوست ۴۷
۷۸ مُتَعالی بلندمرتبه ۵۵۱
۷۹ البَرّ نیکوترین ۲۰۲
۸۰ تَوّاب بسیار توبه پذیر ۴۰۹
۸۱ مُنتَقِم انتقام گیر ۶۳۰
۸۲ عَفُوّ آمرزنده ۱۵۶
۸۳ رَؤوف دلسوز و مهربان ۲۸۶
۸۴ مالک، مَلِک فرمانروای جهان ۲۱۲
۸۵ ذوالجلال و الاکرام دارای شکوه و بخشش  
۸۶ مُقسِط عادل ۲۰۹
۸۷ جامع گردآورنده ۱۱۴
۸۸ غَنی توانگر ۱۰۶۰
۸۹ مُغنِی بی‌نیاز کننده ۱۱۰۰
۹۰ مانع بازدارنده ۱۶۱
۹۱ ضارّ ضرربخش (به بدسیرتان) ۱۰۰۱
۹۲ نافع سودبخش ۲۰۱
۹۳ نور روشنی ۲۵۶
۹۴ هادی رهنما ۲۰
۹۵ بَدیع بی‌مانند، آفریننده ۸۶
۹۶ باقی ماندگار، تغییر ناپذیر ۱۱۳
۹۷ وارث مالک نهایی تمام مخلوقات ۷۰۷
۹۸ رشید راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا ۵۱۴
۹۹ صَبور شکیبا ۲۹۸

دربارۀ شمار اسماءالله به ارقام مختلفی اشاره کرده‌اند. مشهورترین رقم‌ها ۹۹ اسم است که بر مبنای حدیث: «اِن لِلّه تسعهً و تِسعینَ اِسماً…» شهرت یافته است و دیگری ۱۰۰۱. در برخی روایات دیگر به ۳۶۰ و در برخی دیگر خداوند دارای ۴۰۰۰ اسم دانسته شده است. اگرچه در مورد روایت ۱۰۰۱ نام – که برخی آن را به ۹۹۹ نام تحویل کرده‌اند- نصی در احادیث نبوی وجود ندارد، لیکن ادعیه‌ای چون دعای مشهور به جوشن کبیر – که محدثان شیعی آن را توثیق کرده‌اند – متضمن ۱۰۰۱ اسم الهی است. با وجود این، هیچ یک از این ارقام و ارقام دیگری که ذکر کرده‌اند، نمی‌تواند تعیین کنندۀ شمار اسماء الهی باشد.

چه بسا بسیاری از اسماء هزارگانه را بتوان زیر مجموعه یکدیگر دانسته و آن‌ها را به ۹۹ اسم تحلیل ببریم، همانگونه که برخی عارفان امهات اسماء را هفت اسم می‌دانند. دربارۀ نسبت میان اسماء و طبقه بندی آن‌ها نیز بحث‌های درخور تأملی مطرح شد ه است.

نام‌های خداوند در قرآن

نوشتار اصلی: نام‌های خدا در قرآن

در قرآن غیر از لفظ جلاله «اللّه» که بنا بر مشهور اسم خاص ذات متعالی خداست، ۱۴۳اسم دیگر وارد شده که دارای معنای وصفی است و هر کدام به نوعی، از کمال خداوند حکایت می‌کند. از این اسامی ۱۰ مورد به صورت غیر صریح ذکر شده‌اند.

اسماء الحسنی

در چهار آیه از قرآن کریم نیکوترین نام‌ها به خداوند اختصاص دارد: (للّه الأسماء الحسنی) این تعبیر در روایات نیز به کار رفته است. از دیدگاه بیشتر مفسران، اسماء الحسنی اسمایی هستند که دارای معانی کمال بوده و جز بر ذات خداوند متعال دلالت نمی‌کنند و نیز معنای وصفی حُسن در آن‌ها لحاظ شده و دارای دو ویژگی باشد: ۱. بی‌نیازی ذات خداوند از همه در آن صفات.۲. نیازمندی دیگران به ذات پاک او در آن صفات.

تقسیم بندی صفات

صفات الهی را از جهات گوناگون به چند قسم تقسیم کرده‌اند:

۱. صفات جمال (ثبوتی) و جلال (سلبی)

نوشتار اصلی: صفات جمال و جلال الهی

«صفات جمال یا صفات ثبوتی» صفاتی‎اند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‎کنند مانند عالِم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، رزق و رازق و غیره. و «صفات جلال یا صفات سلبی» صفاتی‎اند که یا بر سلب نقص از خداوند دلالت می‎کنند مانند غنی و جسم نبودن.

۲- صفات ذات و صفات فعل

نوشتار اصلی: صفات ذات و صفات فعل

هر‌گاه برای انتزاع صفتی از حق تعالی تصور ذات کافی بوده و تصور فاعلیت خداوند لازم نباشد، آن صفت، صفت ذات یا ذاتی خواهد بود. مانند صفت حیات و حی. و هر‌گاه تصور فاعلیت خداوند لازم باشد، آن را صفت فعل یا فاعل گویند، مانند خلق و خالق.

۳- صفات نفسی و اضافی

«صفات نفسی» آن دسته از اوصاف‌اند که مفاهیم آن‌ها مشتمل بر اضافه و نسبت به غیر خدا نیست، مانند «حیات». اما «صفت اضافی» به لحاظ مفهومی مشتمل بر نوعی اضافه به غیر اوست، مانند «علم»، «قدرت» و «اراده» زیرا مفهوم علم مشتمل بر اضافه به چیز دیگر یعنی «معلوم» و مفهوم «قدرت» و «اراده» اضافه به «مقدور» و «مراد» است.

۴- صفات خبری(تشبیهی) و تنزیهی

نوشتار اصلی: صفات خبری

این تقسیم از اهل حدیث نقل شده است. صفات خبری(یا تشبیهی) صفاتی‌اند که در خبر آسمانی (کتاب و سنت) وارد شده‌اند و اگر در خبر آسمانی نیامده بودند، به مقتضای عقل برای خداوند اثبات نمی‌شدند، از سویی اگر به مفاد ظاهری آن‌ها قایل شویم، «تشبیه» خداوند به مخلوقات و «تجسیم» لازم خواهد آمد.

به عبارت دیگر این دسته از صفات در آیات و روایات متشابه در باب صفات الهی وارد شده‌اند. مانند وجه، ید، استوا، مجیء که بر حسب ظاهر، خداوند را دارای اعضا و جوارح مانند چهره، دست و پا و چشم معرفی می‌کنند.(سوره فتح/۱۰، سوره طه/۵، سوره فجر/۲۲ و…) اما چنان که گفته شد، چون به مقتضای عقل اثبات آن‌ها به معنای ظاهریشان برای خداوند محال است، مفسران و [[کلام|متکلمان]] این صفات را به معنایی که اطلاق آن بر خداوند صحیح باشد تأویل کرده و مثلا دست خدا را به معنای قدرت او معنا کرده‌اند، اما ظاهرگرایان و اهل حدیث آن‌ها را به همان معنای ظاهریشان گرفته‌اند.

صفات تنزیهی صفاتی هستند که بیانگر تنزیه و پیراستن خداوند متعال از صفات اجسام و خصوصیات ممکنات هستند مانند: لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ

۵- اسم و اسم الاسم

از نظر عرفان که «اسم» را حقیقتی عینی می‌داند، تمام حقایقی که از نظر فلسفی و طبیعی، عقل و نفس، فَلَک یا ملک نامیده می‌شوند، «از آن جهت که مظهر هویت مطلقه بوده و او را نشان می‌دهند، اسمای الهی خوانده می‌شوند.»[۳۵] و اسم الاسم الفاظ و کلماتی هستند که حکایت از اسمای الهی دارند.

یا در تعبیری دیگر از آنجا که اسم چیزی است که دلالت بر مسمی دارد، و اسماء حسنای الهیه حقایقی هستند که دلالت بر ذات مقدس او می‌نمایند و به اندازه وسعت عنوان خود از او حکایت می‌کنند، پس مفاهیم «الله»، «رحمن» یا «رحیم» که دلالت بر آن حقائق مجرده الهیه دارند در حقیقت «اسم الاسم» هستند و لفظ دال بر این مفاهیم را «اسم اسم الاسم» می‌نامند.

به عبارت دیگر «اسم» معانی مختلفی دارد؛ در عرف و لغت بر لفظ دال بر مسمی اطلاق می‌شود و در اصطلاح عرفان به معنای ذات همراه با تَعَین است و بنا بر این اصطلاح خاص، نام‌های لفظی ذات و صفات خدای سبحان اسم اسم الاسم هستند مانند اسمایی که در قرآن کریم و روایات و ادعیه نظیر دعای جوشن کبیر آمده است و مفاهیمِ نام‌های لفظی «اسم الاسم» هستند.

۶- اسماء ظاهر و اسامی مستأثره

عرفای اسلامی نوعی دیگر از اسماء اللّه را تحت عنوان اسمای مستأثره مطرح کرده‌اند اما متکلمان به این عنوان اشاره نکرده‌اند. واژه مستأثره برگرفته از دعای پیامبر عظیم الشأن اسلام است که فرمود: اللهم إنّی أسئَلُک لِکلِّ اِسمٍ هُوَ لَک سَمَّیتَ بِهِ نَفسَک، أوأنزَلتَ فی کتابِک، أو عَلَّمتَهُ أحداً مِن عِبادِک أو اِستَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ غَیبِک.

مقصود از اسمای مستأثره از دیدگاه عرفا آن نوع از اسماء اللّه است که وقوف و دسترسی بر آن‌ها برای هیچ کس میسّر نمی‌باشد. به قول آن‌ها این گونه اسماء اللّه مکنون در علم غیب وجودند و داخل در حیطه اسم اول و اسم باطنند (اشاره به آیه: هو الأوّل والآخر والظاهر والباطن – حدید:۳) و چون داخل در اسم باطنند هرگز ظاهر نمی‌گردند.

امکان شناخت صفات حق تعالی

یکی از مسائل مهم در مورد صفات خداوند این است که آیا انسان می‌تواند صفات الهی را بشناسد یا آنکه این صفات برای انسان ناشناخته‌اند. در پاسخ به این سئوال، سه نظریه اساسی وجود دارد:

۱- تعطیل

نوشتار اصلی: نظریه تعطیل صفات

بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها کار ممکن آن است که اجمالاً به ثبوت صفات مذکور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف کنیم و به آن ایمان بیاوریم، در حالی که از درک حقیقت معانی این صفات عاجزیم.

۲. نظریه اهل تشبیه

نوشتار اصلی: نظریه تشبیه صفات

این گروه معتقدند که تفاوتی اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی که هم بر خدا و هم بر مخلوقات او اطلاق می‌شوند، معنای واحد و مشترکی دارند که در هر دو یکسان‌اند.

۳. نظریه اثبات بدون تشبیه

نوشتار اصلی: نظریه اثبات بدون تشبیه

این دیدگاه بر نفی مسلک تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه می‌دهد که با فضای کلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه می‌کوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند که از یک سو تنزّه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیت‌های مخلوقات پاس دارد و از سوی دیگر، بر شناخت پذیری اوصاف او صحّه گذارد.

قدیم یا حادث بودن اسماءالله

متکلمان در اینکه آیا اسماء الله مُحدَث و مخلوق هستند، یا قدیم و غیر مخلوق، اختلاف نظر دارند.

دیدگاه شیعه

اکثر صاحب نظران شیعه با توجه به اخبار ائمه علیهم السلام، اسماء غیر ذاتی را مخلوق می‌دانند؛ اگرچه ابن بابویه بر این باور بود که اسماء الله نه حادثند و نه قدیم. عین القضات همدانی, غیراز اسم «الله» دیگر اسامی را مخلوق می‌دانست. در نظر او، همۀ اسما غیر از «الله» نخست برای غیر خدا وضع شده بودند و سپس خداوند را به آن‌ها متصف کرده‌اند.

عینیت ذات و صفات

در اصطلاح مشهور که اسماءالهی از سنخ الفاظ هستند، اتحاد اسم با مسمّا معنا ندارد؛ زیرا اسم لفظی است که بر معنا (مسمّا) دلالت می‌کند و مسمّا مدلول اسم بوده که از سنخ مفاهیم است؛ برخلاف ادعای اشاعره که اسم را عین مسمّی می‌دانند. اما اگر اسماء الله را از سنخ وجود خارجی بدانیم در این صورت اتحاد معنا داشته و دیدگاه‌های مختلفی در مورد آن ابراز شده است. طبق این مبنا، اسم لفظی، در واقع اسم الاسم خواهد بود (اسم اولی از سنخ لفظ و اسم دوم از سنخ وجود خارجی است).

دیدگاه شیعه

نزد عالمان شیعی صفات الهی به صفات ذاتی و صفات فعلی تقسیم می‌شوند. صفات ذاتی عین یکدیگر و عینیت با ذات دارند و تفاوت آن‌ها صرفاً تفاوت مفهومی است؛ یعنی «سمیع» عین «بصیر» عین «حی» عین «قیوم» عین «قادر» عین «عالِم» و همه این‌ها عین ذات الهی هستند. توضیح اینکه در انسان، ذات او با صفاتش جداست، هنگام تولد ذات انسان وجود دارد ولی علم یا قدرت چندانی ندارد و در جوانی علم و قدرت او فزونی می‌یابد یا با حادثه‌ای با اینکه زنده است امکان دارد قدرت یا علمش را از دست بدهد و این نشان می‌دهد ذات او از صفاتش جداست برخلاف حق تعالی که ذات و صفات ذاتیش عینیت داشته و قدیم هستند.

صفات فعلی که از مقام خلق انتزاع می‌شوند مفهوماً و مصداقاً غیر یکدیگر و غیر از ذات حق تعالی هستند؛ مانند خالق، رازق، غافر، مُحیی، مُمیت، حمید و مجید. این صفات از رابطه خاص و ویژ‌های میان صفات ذاتی و مخلوقات انتزاع می‌شوند، به عنوان مثال از ملاحظه رزقی که خداوند برای مخلوقش خلق می‌کند صفت رازق بودن حق تعالی انتزاع می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن دوم