آموزش علوم عرفانی,گر به خود آیی به خدایی رسی

تاریخچه عـــلـــوم غـــریــبـــه

0

تاریخچه عـــلـــوم غـــریــبـــه

یکى از رشته ‌هاى علوم که عرفاء و بالاخص بزرگان سلاسل صوفیه ،بدان پایبندند علوم غریبه است، و به تبعیت آنان پیروان فرق صوفیه نیز دلبستگى خاصى به این علوم پیدا کرده‌ اند.

به نظر این ناچیز عامل مؤثّرى که درویشان را بدین امر راغب مى ‌سازد، آن است که در بدایت امر  با  اعتقادى کامل دست  به  فتراک  یکى از مشایخ طریقت زده ، و بدین امر شهره  خاص و  عام مى ‌شوند ،پس از طى چند سال چون طرفى نمى ‌بندند، اکثرآ به اساس مکتب تصوف بى ‌اعتقاد مى‌گردند، اما براى آن که نزد خاص و عام و آشنایان و خویشاوندان خود اذعان ننمایند، که از تصوف بهره ‌اى نیافته ‌اند براى جلوگیرى از انفعال و شرمندگى نزد  این  و آن، دست به علوم  غریبه مى‌ زنند.

عده‌ اى  از این گونه افراد را مشاهده کردم،  که به کیمیاگرى روآورده ‌اند، یکى از دوستانم که در شهر سوسنگرد سکونت داشت و در ادبیات عرب استاد مسلم بود، در اثر کیمیاگرى بینایى خود را از دست داده  بود.  فرد دیگرى که از طلاب فاضل و شاعرى گرانمایه بود هنگام تحصیل در نجف اشرف، یک هندى او را به کیمیاگرى ترغیب نمود که در اثر بخارات  قرع  و انبیق، مسلول شده  و پس  از  چند  صباحى در سنین جوانى درگذشت.

فرد  سوم در شهر  بهبهان،  پیرمردى  شیرازى  الاصل  بود که به کیمیاگرى روى آورد که یک چشم  وى  بینایى ‌اش را  از  دست  داد.

در  یکى  از  سفرهایم  به  بهبهان  به ده نفر برخورد  نمودم که  بدین کار اشتغال داشتند، در شوشتر به دو نفر ، و در دزفول به یک نفر برخوردم که با رغبتى تام به کیمیاگرى اشتغال داشتند.

در دزفول مغاره ‌اى را مشاهده  نمودم که در منتها الیه شهر ،  نزدیک مزار سید على رودبند۱ قرار گرفته بود، و از احفاد کاشف شنیدم کاشف که یکى از بزرگان سلسله ذهبیه بود و بعضى از آثارش توسط آقاى سید عیسى صافى به حلیه طبع درآمده است، به کیمیاگرى در آن غار اشتغال داشت.

مظفرعلیشاه از مشایخ مشهور سلسله نعمت‌ اللهى، که در ایام سلطنت  فتحعلیشاه در کرمان  اقامت داشت، کتابى به نظم در کیمیاگرى سروده است.

عده  بسیارى از بزرگان  صوفیه  نیز از دیرباز بدین کار اشتغال داشتند.

علوم  غریبه را  علوم  محتجبه  هم مى ‌نامند.

یک شعبه از  علوم غریبه جادوگریست. طلسمى را که مثلث پر نمایند، براى تخریب و به هم زدن خوشبختى فرد دیگر به کار گرفته مى‌ شود، که بایستى در قبرستان متروک که سى سال از تدفین اموات در آن سپرى شده  باشد، در زمین فرو برند. و مربع براى ازدیاد محبت است، و دعانویس از زعفران در نوشتن و خروسى سفید رنگ بدون لکه‌اى که به رنگ دیگر باشد، دریافت مى ‌دارد.

طایفه  مغول که به زعم این ناچیز  مانوى بودند، برخلاف گفتار مانى که سحر و جادوگرى را به شدت نکوهیده است، در طول زمان به این امور دلبسته گشتند.

مغولان  براى مداواى بیماران، طلسمى را آماده ساخته، و با آب در کاسه  چوبین شسته و به بیمار داده،  تا بیاشامد و اعتقاد داشتند، که بهبود مى‌ یابد.

علوم غریبه در کشورهاى اروپائى بالاخص ما بین کشیشان طرفدار زیاد داشت، و آنچه اسناد در دسترس است، در ایتالیا و انگلستان و فرانسه بیشتر از دیگر مناطق غرب بدین علوم رو مى ‌آوردند، حتى در داستانهایى که نویسندگان این نقاط تدوین نموده ‌اند این امر به چشم مى‌ خورد.

واضع ابجد را «آبى جار حکیم» مى ‌دانند و حساب جمل به صغیر و کبیر منقسم گشته است.

بعضى از صوفیه معتقدند که از خضر  نبى این علوم را  فرا گرفته ‌اند.

شیخ  بهائى در کشکول خود فرماید:  طلسمات  قواى  عالیه  فعاله  را  با قواى سافله منفعله  امتزاج  مى‌ دهند.

طلسم کلمه‌ اى  است  یونانى  یعنى گره‌ اى که گشاده مى ‌شود.

سعید نفیسى در ماه نخشب صفحه ۲۸۹ نوشته که در ایام قدیم جن‌گیر را «پرى ‌دار» مى‌ گفتند زنان بخارا در حمله چنگیزخان مدعى پرى‌ دارى بودند و رقص هاى خاصى براى احضار پرى  انجام مى ‌دادند.

خواهر محمود تارابى،  به محمود پرى‌ دارى تعلیم مى ‌داد.

یکى از نویسندگان که نام گرامش اکنون به ذهنم خطور نمى ‌کند، کتاب ارزنده ‌اى درباره زاریها منتشر ساخته ‌اند، و متذکر گشته ‌اند، که اعمال زاریها ، از پرتغالیها  به سرزمین ایران منتقل گردیده است.

استنباط این بى ‌مقدار آن است که عمل زاریها از خرّم دینان گرفته شده  است.

در ابتدا  بابک خرّم دین، و افرادى که وى را تحت  تعلیم خود قرار داده  بودند، این سماع را  از مانویان اخذ کرده، و به مرور به صورت فعلى درآمده است.

زاریها ، استاد را اگر مرد باشد بابا، و اگر زن باشد ماما نامند، در نخلستانها هنگام غروب با نواختن  نى، و گاهى دف بدن را بر یک پا تکیه داده و چشمها نیمه بسته، شبیه سماع درویشان اشتغال مى ‌ورزند، و از خود بى ‌خود مى ‌شوند.

این ذره نادار برخورد نمودم، که باباى زارى، فردى را با پاشیدن آب به مقدار کف دست مبتلا به سنگ کلیه کرده  بود، و بعد که به  اصطلاح خانواده بیمار سفره مى‌ دادند، یعنى بابا و خانواده او را به شام دعوت نمودند، و بابا با کف دست راست، به شانه بیمار کوبید، که بیمارى  بالکل منتفى گشت.

در خواص حروف، دعانویس قلم نى را یک بار تراشیده، در پارچه ‌اى که رنگ آن سفید یا زرد یا سبز باشد، براى ازدیاد محبت، حروف را با زایچه گرفتن دو طرف به کتابت مى ‌آورد، اگر براى دشمن خود بخواهند که وى را آسیب رسانند، در پارچه‌اى سیاه یا کبود یا سرخ اختیار نمایند، و نوشته را در موم سفید مى‌ پیچند، و حروف را به نارى، هوایى، آبى، خاکى، منقسم مى ‌سازند.

فرهاد  میرزا  در کتاب زنبیل در دو صفحه سر یک فرد را  از جهت علم قیافه ‌شناسى تقسیم کرده،  هم از جهت روبرو و هم پشت سر را، که هر نقطه ‌اى از نقاط سر را، اختصاص  به یک صفت دانسته است، اما دیگر به تشریح آن نپرداخته، خطوط انگشت ‌نگارى سى و دو نوع  اصلى، و دو نوع  فرعى است، یکى هم  تن ‌پیمائى است، که این قسمت  از علوم  مسلم، و در ادارات پلیس در کشورها  اجرا  مى ‌گردد.

در تاریخ هاى ملل متمدّن سوگند  به آتش معمول  بوده، در ایران  باستان سیاووش از آتش  به سلامت  بگذشت. در هند  نیز  این عمل  در بعضى  از فرق مورد استفاده بوده است،  و فرق اهل حق در ایران در نمایشات خود با آتش  به بازى مى ‌پردازند.

سومریان  نخستین  بنیاد گزاران  نهادهاى  جادوئى  بودند.

در مصر باستان، هند، ایران، یونان، بابل، چین و سیبریه علوم ‌غریبه مناط اعتبار داشته، و در تلمود بابلى بیش از تلمود فلسطینى یا اورشیلمى همه اقسام آن مورد بحث و تشریح قرار گرفته  است. اما امروزه کسى را نمى‌ شناسیم که واقف به کلیه اسرار کتاب تلمود باشد.

علوم غریبه را در اساس پنج علم محسوب مى‌ دارند که براى اختصار و شناسایى این علوم جمله (کله سرّ)  کاف، کیمیا  است. که اکسیر  هم  نامند، که تبدیل فلزى به فلز دیگر است.

فلاسفه گویند قلب ماهیت در عالم طبیعت امکان ‌پذیر نیست، ولى عرفا در پاسخ چنین اظهار مى ‌دارند که تبدیل مس به طلا قلب ماهیت نیست، زیرا ماده‌ المواد عالم  امکان یک چیز است.  لذا چون طلا را در بین فلزات صحیح المزاج مى ‌دانیم و سایر فلزات را بیمار، بنابراین مس را  با  موادى که از اسرار علوم  پنهانى است مداوا نموده و تبدیل به طلا مى‌ سازیم.

کیمیاگران معتقدند که کیمیاگر مى ‌بایست در یکى از اتاقهاى منزل مسکونى خود یک مستطیل به عمق پنجاه سانتى‌متر و به طول یک متر و نیم یا دو متر و عرض یک متر حفر نموده و هیچ  فردى از افراد منزل وى حق ورود بدان اتاق را ندارند و کیمیاگر نباید کسى را از عمل خود آگاه سازد، قرع و انبیق تهیه کند. نمک مواد ثلاث را به نسبت دو دو و یک فراهم سازد. نباتى را که گویند گیاهى است کوهستانى با بره‌اى که اگر سفید و یکرنگ باشد بهتر است قرب آن گیاه برده، گیاه را با یک نخ به پاى راست آن بره گره زند و بره را وادار به حرکت سازد تا سبزه کنده شود. به آتش ملایم آنها را ممزوج دهد. چهل روز بدین کار اشتغال ورزد، حیوانى و آنچه از حیوانى بدست آید، اکل نکند و به امور جنسى نپردازد، و همه روزه غسل کند و با وضو باشد قبل از طلوع آفتاب  به آفتاب بنگرد، اولین رنگ که در قرع و انبیق ظاهر مى ‌شود سیاه است و پس از تغییر الوان آخرین رنگ نیز سیاه است آب حیات در ظلمات است بدین معنى که از این سیاهى روشنایى آشکار شود و آن ماده ‌المواد است که در مداواى امراض صعب نیز اثرى شگفت دارد، خضر به آب حیات رسید، یعنى استاد، کیمیاگر را  به  آب حیات مى‌ رساند.

بزرگان نقطویه را نیز بابا  نامند و آخرین آنان این ذره نادار را به مقام بابائى منصوب کرد. نقطویه معتقدند که بابا به اکسیر دست یافته است، و دستیابى به اکسیر یعنى به حدّ کمال روحى رسیده است ، بابا قبل از طلوع آفتاب، به آفتاب بنگرد، تا آفتاب طلوع کند.

«علم لیمیا» علم طلسمات است، «علم هیمیا» تسخیرات است، و آن معرفت احوال ستارگان سبعه است، و تصرف ایشان که فواعل علوى، در قوابل سفلى و دعوات و خواتیم و بخورات و تسخیرات روحانى است.

این ذره نادار گوید: تصرف در ستارگان سبعه خلاف قانون طبیعت، بلکه ارتباط با روحانیات این ستارگان صحیح است. مانند آنکه عامه گویند، تسخیر ارواح، در صورتى که ارتباط با ارواح صحیح است، آن هم نه براى همه و سفره گسترده  نیست.

«سیمیا» علم خیالات است، که تصرف در خیال افراد کند.

«ریمیا» علم شعبده است، که معرفت  قواى جواهر  ارضیه  است.

در اصطلاح کیمیاگران عقاب، نوشادر است. و علم، زرنیخ است. عروس، کبریت است. املاح  اقسام  نمک  معدنى  است. حجرالاسود، موى سر انسان است. صراف، نمک تلخ است. زهره، مس است. شمس، ذهب است. مریخ حدید است. مشترى، قلع است. زحل، سرب است.

تحفه حکیم مؤمن تألیف محمد حسین حسینى طبیب شاه سلیمان صفوى است، کتاب دیگرى که صفحات آن ثلث کتاب تحفه است، اصطلاحات و اسامى ادویه مى ‌باشد که به زبان یونانى در کتاب تحفه نوشته شده ، به فارسى آن را تعریف نموده است این نسخه را این ناچیز در کتابخانه ملى رشت مشاهده و مطالعه کرده‌ ام.

مبحثى در تحفه موجود است، به نام کیمیاى بدن که با ترکیب ادویه و آشامیدن تقطیر این داروها طبق دستور، و پرهیز از اکل بعضى از اغذیه فردى را که در سنین شصت به سر مى ‌برد قوایش را به چهل سالگى بر مى ‌گرداند موى سپیدش به سیاهى مبدل مى ‌شود، و کلیه  امراض که بر وى طارى است به طور کامل مداوا شود.

چهل نوع گیاه هست، که افراد وارد، سینه به سینه، به بعضى از خواص تلامذه خود تعلیم مى ‌دهند، که مداواى هر نوع مرض صعب و تقویت قوا و طول عمر با این ترکیبات امکان ‌پذیر بوده، و صحت  این  امر را  این ناچیز تائید مى ‌نماید، و انجام آن را برخورد نموده ‌ام.

رساله‌ هاى «اپوکریفا» و کتاب ماکابا، و کتاب سوهار، و کتاب کبرا، و کتاب میشنا، و کبرا نجست، و کتاب انوخ۲  و کتاب تلمود بابلى و بخشى از تلمود اورشلیمى که ریشه علوم غریبه  است، و توان گفت مقدارى از مصر، و بعد از بابل استفاده نموده ‌اند، و کتاب مهم دیگر به نام زوهر که عرفان قبل از میلاد است.

هفته، هفت روز است که یهود از بابلیان گرفته ‌اند، و روز شبت یا سبت که روز شنبه  باشد، روز جشن و روز تعطیل کهن بابلیان بوده است. عدد هفت نزد یهودیان و فرق مسیحى مقدس است و در مقابل عدد شش مکروه و زشت مى ‌باشد.

کتاب سوهار، و کتابهایى در شبه قاره هند، مانند مهابهارات و بهگود گیتا، و رامایانا، و یوگ بشست، غیر از ظاهر عبارات، کنایاتى دارد که مى ‌بایست  نزد  برهمن  فرا گرفت، براهمه به اسرار  علوم غریبه  واقف  هستند.

این ناچیز علوم روحى هند را نزد پروفسور عباس شوشترى معروف  به  مهرین، تلمذ نموده و سپس بدان عامل بوده  است.

کتب  فلاسفه اسلامى ایران، مانند بوعلى سینا، و ملاصدرا، و شاگردان و پیروان مکتب او مانند حکیم سبزوارى، و استادان ملاصدرا مانند فیلسوف اشراقى میرداماد و میرفندرسکى و شیخ بهائى، رموزى در کتب خود به کار برده ‌اند که گذشته از آشنا شدن به اصطلاحات مى ‌بایست سلوک روحى نمود تا به کنه آن گفتار پى برد.

شیخ بهائى کتابى به نام «مخلاط» در علوم غریبه نوشته که بدون یارى استاد نمى ‌توان بهره  برد.

آرزوى جادوگران در ایام ماضیه آن بود، که در فضا طیران کنند، و نیز به طى الارض دست یابند، و در آن واحد در چند مکان دور از هم  با  جسد  عنصرى  ظاهر  شوند. با قالب مثالى با قید جسد عنصرى (انسلاخ) به قرون و دهور ماضیه حضور یابند و واقعات هزاران سال  پیش  را  به  رأى العین  مشاهده  کنند.

یکى از علوم، علم دم است و آن چنین است که روزنه سمت راست بینى را مسدود ساخته و حبس نفس کند. و به آفتاب تمرکز دهند. دم چپ را نیز به همین نهج به قمر تمرکز دهند، و در شبانه روز بیست و یک هزار و ششصد دم برآورند، و بتدریج طول مدت را ادامه داده تا توانند  با  ارواح  ارتباط  برقرار کنند.

پیروان فیثاغورت و عده‌ اى خاص از تلامذه ‌اش مجمعى محرمانه داشتند، و سلوک دشوار و صعبى را متحمل مى‌ شدند، فیلون فیلسوف یهود نیز مکتب اشراق را، از اشراق اسلامى اخذ کرد و به موساى ثانى ملقب گردید.

آئین هرمسى فقط به فلسفه کیمیا توجه داشت، قبل از ظهور دین زرتشت، آئین هوشنگ داراى اسرارى بود که متأسفانه کمتر مدرکى از آنان باقى مانده، فقط اگر به پیرو آئین هوشنگ  ملاقات دست دهد، مى ‌توان بهره گرفت.

گماراى اورشلیمى و گماراى بابلى پس از آن تدوین گردید علومى به ایام سلیمان و فرزند او رحیعام  تدوین شد  فراماسونرها  قدمت  جلسات  خود را  از  آن زمان محسوب مى‌ دارند.

عده ‌اى از دانشمندان  بر این  باورند که طبق مدارکى که مى ‌توان بدان استناد جست  فرقه  ماسونرى از قرن هجده میلادى تشکیل یافته است و سران این جمعیت براى پیشرفت  مرام خود،  به علوم ‌غریبه روآورده ‌اند و اکثریت مجامع اسپرى ‌تیزم در نقاط مختلف زمین سر سپردگان ماسونرى هستند امروزه در مصر و هند و پاکستان بیش از دیگر بلاد کتبى را که در رشته ‌هاى علوم  غریبه  هست منتشر مى ‌سازند.

افرادى که درصدند از روحانیت ستارگان بهره بگیرند که به اصطلاح  عامه تسخیر کواکب و در حقیقت تمسک به روحانیت ستارگان است در بدایت امر مى ‌بایست ارتباط با کره قمر به  دست آورده و با کمک روحانیت ماه به زهره ارتباط برقرار ساخته و با استمداد از کره زمین و ماه و زهره توجه تام به کره مریخ  پدید آورد. به همین منوال مى ‌باید در خانه خاص با تهیه ابزار مخصوص و بخورات و ترک حیوانى و عدم اشتغال به هر کار ماه، زهره مریخ و زمین همه را کمک و معاضد خود قرار داده تا آماده ارتباط با خورشید جهان تاب شود.

در قرون ماضیه برخلاف متد امروزى که باید مانیه‌ تیزم و نحوه تمرکز را فرا گیرد تا بتواند کسى را مدیوم۳  خود قرار دهد، در اثر ریاضت و تمرین بسیار توانا مى ‌شود که حیوانات و در حد  اعلاى قدرت  وسایل نقلیه مانند ماشین، کشتى، هواپیما، قطار را مى ‌تواند از حرکت باز دارد.

اما در گذشته چهل شب از طلوع ماه به قمر مى ‌نگریست با دستوراتى از جهت پرهیز، که چه نوع و چه مقدار تغذیه کند و به چه کیفیت و چند مدت به خواب فرو رود شبهایى که ماه قابل رؤیت نیست تمرکز دهد، در عرض چهل روز تمرین با طى برنامه خاصى مشى کند، و چند سال با نحوه دیگر از ریاضت باز نایستد، سپس چهل روز از طلوع تا غروب آفتاب، خیره به آن بنگرد و به روحانیت خورشید تمرکز تام دهد.

علم هیئت، ستاره‌ شناسى است، اما علوم نجوم گذشته از جنبه علمى، سلوک نیز دارد. ریاضت براى  به  دست آوردن علوم غریبه صعب تر از تصفیه نفس است. در نجوم گویند که طالب این دانش دو سال متوالى روزه  بگیرد. با  نان و نمک و سرکه به افطار بپردازد.

اما در تعبیر خواب، بعضى کتب در این باب تدوین شده، ولى به زعم این ناچیز یک خواب را که چند تن همه یک قسم مشاهده کنند به تناسب حالات روحى هر فرد تعبیر آن با تعبیر خواب دیگرى متفاوت است، و خوابهاى سالک هیچگونه جاى تردید نداشته و مسلمآ تعبیر آن مصداق خارجى پیدا  مى‌کند.

علم دم و علم  وهم  نیز شبیه علم مانیه ‌تیزم است.

فال نخود از شعبات رمل است، و در علم رمل مى‌ توان بدون آنکه مهره‌ ها را حرکت دهد، در ذهنش تصور کند که دو مهره رمل را در کف دست چرخانده، و بر صفحه رمل رها ساخته است. آنآ بدون تأمل از مخیله خود بگذراند، صفر، یک، دو، چهار، یک، صفر، و بعد این اعداد را بدون اینکه بر صفحه کاغذ حساب نماید، و پس از آن، ذهنآ انجام دهد، و حکم نماید، ولى هر کسى قادر به انجام آن نیست، تمارین بسیار ضرورت دارد.

علوم غریبه پنجاه و دو علم است، که هر یک از آنها نیز به چند شعبه منقسم گشته است،  مانند علم فراست که قیافه  شناسى گویند، اگر کف بینى ملاک عمل قرار دهد، مرتکب لغزش شده، زیرا خطى در کف دست دال بر طول عمر است، و نشانه ‌اى در سینه، نشانه کف دست را باطل مى ‌سازد. از نحوه سائیدگى کفش که دو ماه از وى استفاده شده  باشد، به روحیات آن شخص مى ‌توان پى برد. از نحوه لباس و از امواج سخنان او و روش راه رفتنش، و بالاخص نشانه هاى سر تا شانه ها، خیلى دقیق مى ‌توان جزئیات زندگى صاحب نشانه را در گذشته و حال و آتى بیان کرد.

اگر خواننده‌اى از طریق رادیو در فرانسه شعرى را با آهنگ ترنم مى ‌نماید، مى ‌توان به سرنوشت وى در گذشته و آتى پى  برد، اگر چهره  فردى را  در صفحه تلویزیون مشاهده کرد، در صورتى که برنامه به صورت زنده پخش شود مى ‌تواند بدون آنکه شخص مورد نظر آگاهى داشته باشد،  هر کار و گفتارى را که خواست خود است با تمرکز به چهره ‌اش که بر صفحه  تلویزیون  است. وى را ناخود آگاه  ملزم  به  اجراى دستورات خود قرار دهد.

اگر علوم غریبه را یک، یک احصاء کنیم بیش از تصور ما است. در علم قیافه  فصلى در کتاب فرازستان به قلم اسماعیل تویسرکانى و فصلى در کتاب عرفان ‌نامه و قابوس ‌نامه و کتاب نفایس الفنون مى ‌توان مراجعه  نمود که نسبت به دیگر مآخذ  ارجحیت دارد.

علامه محمد بن محمود آملى که در ایام حکومت خدا بنده مدرّس سلطانیه  بود، هزار مجلد کتب معتبره را مورد استناد  خود قرار داده، و تمامى علوم اسلامى را در یک مجموعه  به نام  نفایس  ‌الفنون تدوین نموده  است. مبحث فراستش در خور توجه است، و فصولى که درباره تصوف نگاشته است، از کتاب مصباح  ‌الهدایه است، که اخیرآ این کتاب به همت استاد فقید جلال همائى و تأمین هزینه آن از جانب مونس علیشاه، به حلیه طبع درآمد، استفاده نموده است، و بحث رمل آن از خواجه نصیر طوسى اقتباس شده است.

مصنف کتاب استوار، علومى را براى صوفى ضرورى دانسته، که اسامى آنها را ذکر نموده، و به تفسیر آن مى ‌پردازد.

۱ـ علم فریضت و فضیلت، که به معناى کلمه شهادت و صلات و زکات و صوم و حج است.

۲ـ علم حال : دانستن حالى که میان بنده و حق بود، و اشتغال به چیزى که اهم و اولى است.

۳ـ علم خاطر : تمیز میان آنچه منشاء احوال اعمال خاطر است.

۴ـ علم دراست : علمى است که تا آن را نخوانند و ندانند عمل آن امکان آنکه صورت ببندد  نخواهد داشت.

۵ـ علم وراثت : علم دراست مقدمه عمل بود و علم وراثت نتیجه آن خواهد  بود.

۶ـ علم قیام : حق تعالى را بداند که بر مجموع حالات  بنده  مطلع است، لذا مراقبه احوال کند.

۷ـ علم ضرورت : ادراک  نفس و حرکات و سکنات و اقوال و افعال و معرفت  زمان حبس  نفس.

۸ـ علم سعت : اخلاق  نفس مبدّل شود، ترک اختیار بود و بقاء به حق بعد از فناى وجود.

۹ـ علم یقین : ظهور نور حقیقت در حالت کشف، استار بشریت  به  شهادت، وجد و ذوق نه  به دلالت عقل و نقل، مادام که این نور از وراى حجاب ظهور نماید.

۱۰ـ علم غیب : در علم غیب و لدنى آن را علم شهادت خوانند.

۱۱ـ علم موازنت : علم موازنت آنچه میان عالم صغیر و کبیر است و آنچه در عالم ملک و ملکوت است و آنچه در بدن انسان به ودیعت نهاده شده و عالم غیب باطن آن را که به بصیرت دریابند و عالم صغیر با عالم کبیر موازنه نمایند، و سپس میان شریعت و حقیقت موازنه کنند.

۱۲ـ علم حروف : شرح حروف و کشف اسرار، کتاب خدا و آنچه در باطن آن به ودیعت نهاده  شده  و مطلوب نظر سالک است باشد.

۱۳ـ علم فتوت : نفس  به  وجهى زندگى کند که به طبیعت و کدورت  هواحبس نفسانى و تعلقات مادى که به اقتضاى نوع انسانى ملوث و آلوده دامن نگردد و  به حقیقه  ‌الحقایق رو نهد.

۱۴ـ علم سلوک : معرفت کیفیت قیام به مراتب عبودیت شرایط و نحوه سلوک و ریاضت و آداب خلوت است.

۱۵ـ علم حقیقت : در حقیقت معرفت و توحید و مراتب هر یک از آنها باشد، زمانى حقیقت براى سالک دست مى ‌دهد که نیروى روحى خود را به فعلیت رسانده باشد و شایستگى آن را به دست آورد که به وى انسان خطاب نمایند.

۱۶ـ مراصد: عبارت است از علوم دوازده‌ گانه که منجم گذشته از جنبه علمى، باطن آن را نیز دریابد، و صاحب رأى و نظر گردد.

چون تمام عوالم مادّى تحت سیطره قواى روحى است و علوم و فنون صنعتى که امروزه بشر متمدن به حدّ اعلاى آن رسیده، متأسفانه همگام و همپایه رونده مکتب روحى نیستند،  لذا مى‌ توان حکم نمود که علوم روحى چندین برابر علوم  ظاهرى که ابتلاء به افراد  جوامع  بشرى است برترى و مزیت دارد و قابل سنجش با یکدیگر نمى ‌باشند.

اگر کسى در این وادى تفرس نماید و توفیق ازلى شامل حال وى گردد علومى را درک مى ‌کند که امکان وقوعش در ذهنش خطور نخواهد کرد.

عده‌اى از شانه گوسفند که در مقابل آفتاب قرار مى دهند  سرگذشت افراد را از گذشته و حال و آینده بیان خواهند کرد.

آنانى که در این فن تجربه دارند هشتاد درصد از سخنانشان  بالاخص درباره رخدادهاى  گذشته  درست  است  اهم پیشگوئى درباره  آینده است.

برخى  براى ازدیاد  محبت و احضار معشوق شانه گوسفند را  بر روى آن طلسمى پر کرده و در فراز منقلى که آتش ملایم دارد با دست راست در بالاى آتش حرکت دورانى داده و معشوق مانند کسى که هیپنوتیزم شده باشد، بى اراده به سوى عاشق حرکت مى ‌نماید، ولى این اثر موقتى است و دوام ‌پذیر نخواهد بود.

اگر کسى به علم اعداد واقف باشد و پس از فراگیرى علم هیئت علم نجوم را آموخته  باشد و زایچه شخص مورد نظر را به دست  آورده و مطلبى که انجام آن خواست طالب است به تناسب خواص هر ستاره زایچه آن ستاره را  با زایچه متقاضى ادغام کند و در ساعت خاص با مرکب مشگین یا زعفران کتابت نماید مقصود حاصل گشته و دوام آن بیشتر خواهد بود.

بعضى تصور مى‌کنند که هر مشکلى را مى‌توانند از طریق قاعده جفر به دست آرند، حتى امور معنوى را.

این بى مقدار  به  افرادى برخورد نمودم که روى قاعده جفر دست به کارى زدند که دریابند اکنون  قائم آل محمد (ع) در کدام نقطه از نقاط کره ارض به سر مى ‌برند.

قاره‌ هاى کره زمین را یک یک بررسى نموده تا دریابند که آن حضرت در قاره آسیا نزول اجلال فرموده‌ اند یا در مکانى دیگر.

به همین روش یکایک کشورها را تفرس نموده تا شهر، کوى، کوچه و خانه معلومشان گردد، که وجود ذیجود آن حضرت در آن مکان نزول اجلال فرموده ‌اند یا  نه!

جفر را مى ‌باید  به هفت طریق محاسبه نمود و پس از انجام آن براى رسیدگى به صحت و سقم آن هفت نوع آزمایش مى‌ کنند که نوع اهم آن قاعده مستحصله است و این آزمون مفتاح علم جفر است و از جهت طول زمان و اشکال و دشوارى آن قاعده مستحصله را مستأصله  نامند.

اما رمل رساتر و نتیجه آن مطلوب تر و آسان تر است و در مدت کم انجام ‌پذیر گردد. ولى جفر پاسخ  یک  پرسش است.

علم قیافه  ‌شناسى  به شعبات مختلف منقسم گشته و از حالت چشم مى ‌توان کلیه حالات و همه بیماریها را که مبتلا به یک بیمار است  پى  برد.

در میان اعراب افرادى بودند که پى شناس نامیده مى ‌شدند و در تاریخ اسلام ذکر شده که حضرت ختمى مرتبت (ص) از بیم کفار قریش هجرت گزید و ابوبکر در معیت آن حضرت بود بزرگان مکه پى ‌شناسى را براى دسترسى به وجود مبارک آن حضرت با خود همراه ساخته تا به دهانه غارى رسیدند. اراده ازلى براى صیانت وجود ذیجود خاتم ‌الانبیاء (ص) عنکبوت را فرمان داد تا تارهاى خود بر دهانه غار بگسترانید این رویداد تاریخى خود مؤید صحت  این  فن است.

چنانچه مباحث علوم غریبه را  یکایک  توضیح دهیم، خود کتابى مستقل مى ‌گردد.

در ممالک غرب شیطان پرستان نیز زن و مرد در مجامع خود عریان گشته و بخوراتى تبخیر کرده و ادعیه ‌اى بر ستایش شیطان والتجاء  به وى که استاد محفل بر زبان رانده مى‌ خوانند و بعد همه بالاتفاق مناجاتى را مى ‌سرایند گاهى براى تحکیم عمل خود زن و مردى در انظار دیگران عمل مباشرت انجام مى ‌دهند، و نور سیاه را اعتبار مى ‌بخشند.

اهل حق (على‌اللهى) در منطقه استان باختران یازده فرقه هستند و فرقه دیگرى نیز به نام «ملک  طاووسى» منضم به آنان هستند. که آنان را شیطان‌ پرست  نامند. جلسات خاصى دور از چشم دیگران بر پا داشته و اسرار اعتقادى خود را براى دیگر فِرَق فاش نمى‌ سازند.

این ناچیز به تعداد انگشت شمارى از میان فرق اهل حق برخورد نمودم که شرح حال دیگران را بدون تمسک به علوم غریبه اظهار مى‌ دارند، و به اعتقاد پیروان مکتب اهل حق این زمره از افراد را «دیده ‌دار» مى ‌نامند، که مفهومش آن است که با توجه ارواح بزرگان اهل حق به یک فرد یا خانواده ‌اى این نیرو اعطا مى ‌گردد، که بدین وسیله اعاشه مى ‌نمایند.

این ذره نادار به افرادى برخورد نمودم که فینه بر سر نهاده و شال سبزى بر دور فینه پیچیده و برخى نیز شال سبزى بر دور کمر مى ‌پیچیدند و خود را سید معرفى مى ‌کردند و محل سکونت خانواده خویش را کربلاى معلى اظهار مى ‌داشتند و به هیچ نحوى ابدآ سخن نمى‌گفتند و فرمول خاصى در ادعیه به کار مى ‌بردند. این گروه هر یک تسبیحى در دست گرفته و سرگذشت افراد را اعم از زن و مرد در گذشته و حال و آینده با دقایق آن به کتابت آورده یا به اشاره تفهیم مى ‌نمایند اما در مورد آینده توانائى زیاد  ندارند، و براى  هر کس که سرگذشتش را بیان دارند به او تلقین مى ‌کنند که تو نیاز به باطل سحر یا دعاى خوشبختى دارى و پول گزاف و پذیرائى کامل توقع داشتند.

از این گروه عده‌اى اهالى شهر قزوین یا قراء تابعه آن مى ‌باشند، و تنى چند از دهات شهرستان اراک هستند ولى بیشتر از اهل شهر باختران بودند و در اصالت نسب سیادت خود مدرکى نداشتند. به افرادى که از این فرقه برخورد نمودم با من سخن مى‌ گفتند ولى به سختى سخن را  ادا  مى‌کردند مانند فردى که به لکنت زبان مبتلا باشد.

رساله ‌هاى ودا که چهار مجموعه است، یکى به نام ریگ ودا که تمامى مباحث آن در وحدت  وجود است. یکى در علوم سحر که ساحر قادر  به وجود آوردن باران و برف و تگرگ  است. ولى بارانى که  ایجاد مى ‌کند موجب تقویت زراعت نبوده بلکه در خرابى و افناء کشت و زرع  یا  به وجود آمدن سیلابها که امکنه و ساختمانها را منهدم مى ‌سازد نتیجه مى ‌دهد.

علم ، آن هم علم غریبه با قدرت روحى قادر نیست مقابله نماید و کسى که در تحصیل علوم غریبه عمر خود را مصروف  بدارد قادر نخواهد بود در طریق روحى گام بردارد مگر آنکه عارف عامل که به مقامات عالیه روحى  نایل آمده در تماس با  ارواح عالیه کلیه علوم را واقف مى ‌گردد که اصطلاحآ علم لدنى گویند.

این ناچیز در پایان مبحث به خوانندگان ارجمند توصیه اکید مى ‌نماید که عمر بسیار گرانقدر است و به بیراهه گام ننهاده و به عنوان مثال براى دستیابى به اکسیر یا دیگر علوم غریبه تمامى ایام حیات خویش را در این راهها هدر ندهند پس باید به ساحت خداى متعال التجاء برد تا توفیق رفیقش شود، از ظلمات به روشنایى گراید تا سعادت دارین نصیبش گردد.

عارف عامل قادر است که اگر در مقابل سحر ساحرى قرار گرفت با تمرکز روحى کلیه عملکرد ساحر را  بى اثر نماید، و این امر مسلم است، و جاى  شبهه  ندارد.

کتاب بحیره  تألیف  فاضل گرانمایه  فزونى استرآبادى که به وسیله جناب شیخ‌  عبدالکریم بن عباسعلى القمى التفرشى که به معاضدت کیوان قزوینى در قطع رحلى در ماه شوال سنه ۱۳۲۸هـ .ق با چاپ  سنگى منتشر شد در مبحث  نهم (الطاف و مراحم بیکران حضرت سبحان) چنین نوشته ‌اند :

«اعتقاد مورخین این است که چون شاه جمشید بر دست بیوراسپ کشته شد، او را برادرى بود به غایت فاضل و دانا به تخصیص در علم اعداد و مثلثات و مربعات، پس از ذکر پادشاهى و انتقام  برادر از ضحاک کشیدن شد، پوست آهویى را دباغت کرده، با چند پوست دیگر در مدت دوازده سال در ساعات سعد که او را  مراد بود از تناظر و تقابل آن کار را به پایان رسانید، چه آن ساعتى که او را مدعا بود در سالى یک ساعت یا دو ساعت بیشتر میسر نمى ‌شد، چون آن کار  به اتمام رسید، در فکر  خروج شد، ناگاه به اجل طبیعى از عالم رفت، از او پسرى ماند، در کمال نادانى، چنانکه اموال پدرى را به اندک روزگارى فنا کرد، و دیگر او را  هیچ چیز نماند، مگر آنکه روزى به خانه آمد، نظرش  بر آن پوست پاره  افتاد،  به  بازار  برد و مى‌ گردانید تا نظر کاوه آهنگر بر آن افتاد، آن را از او خرید و در گردن خود افکند، چنانکه شرط آهنگران است، پس از آن کار خود را روز به روز بهتر دید روز اول چندان مردم رجوع کردند به دکان او، که او را دیگر متاع نماند، پس بنابراین جمیع ابناء جنس تن به شاگردى او در دادند و روز دیگر اکابر شهر او را به کدخدایى شهر ترغیب نمودند، و روز دیگر با ضحاک آن کرد و کار آن پوست پاره، رفته رفته به آنجا رسید که جمیع اکابر عجم او را بر خود مبارک داشتند، گویند در زمان خلافت عمر لشکر اسلام در قادسیه بر دست رستم فرخزاد شکست یافتند و اکثر صحابه کشته شدند و جمعى گریخته به مدینه رفتند، خلیفه را از این واقعه خبر کردند، خلیفه حضرت  امیرالمؤمنین  علیه‌ السلام را  از این واقعه خبر کرد، حضرت ولایت پناه فرمودند که نبایست اهل اسلام را در برابر علم کاویانى رفت و عَلَم افراشت که استادان را در آن چرم  پاره حکمت بسیار است، از آن جمله دوازده  هزار  مثلث بر آن نقش کرده ‌اند، این نوبت چون اهل اسلام بر سر مداین  روند  مرا خبر کنند، پس چون دوّم نوبت سعد وقاص را  بر  سر جنگ عجم تعیین کردند کس به خدمت حضرت امیر فرستاده، رخصت خواستند، حضرت شاه  ولایت قلم  بر گرفته، صد و یکى در صد و یکى کشیده بر عَلَم اهل اسلام بست، گفت چون این عَلَم در برابر عَلَم کاویانى افراشته  شود، آن نگونسار شود، و آن چنان شد و اهل اسلام بر ملک  عجم  ظفر  یافتند، چنانکه شمه ‌اى از آن در موضع خود ذکر مى ‌شود».

فزونى استرآبادى که کلیه مباحث خود را از کتب معتبر عصر خود و اسناد معتبر ماضیه تدوین نموده است، در باب چهل و یکم اختصاص به بیان علوم غریبه و فنون بدیعه از نیرنجات و طلسمات داده است، قسمتى از شاهنامه منظوم اسدى طوسى درباره اعمال گرشاسب، جهان پهلوان زمان خود بیان داشته که با واقعیت منطبق نیست چون مؤلف کتاب در این رشته صاحب رأى و نظر نبوده رطب و یابس را  به  هم بافته است.

این ذره نادار وقتى که با تمامى ذرات وجودم به تصوف و علوم وابسته بدان عشق مى ‌ورزیدم براى آنکه به کنه این مطلب پى برد آنى استراحت به خود راه نداده و در مورد درفش گاویانى که اشتباهآ در کتب کاویانى ذکر شده حقیقت  امر و طلسم سد اندر سد را که سینه به سینه از استاد فرا گرفته ‌ام براى اولین بار برقع به یک سو افکنده و اساس آن بدون ذکر جزئیات عرضه مى ‌دارد :

«طلسم سد اندر سد»

نسخه خطى به نام طلسم سد اندر سد در موزه حرم پاک شاه چراغ  شیراز مشاهده  نمودم، به امناى  مزار آن  امامزاده  بزرگوار گوشزد  نموده که این اصالتى ندارد.

بهاء آرم مسلک خود چهار «ها» قرار داد، که در کتاب بهائیت چگونه پدید آمد کیفیت آن را مشروحآ بیان داشته ‌ام.

اما اساس طلسم سد اندر سد در دوره کیان که هخامنشیان  باشد، در طى هزار سال تدوین یافته است، علماى بزرگ آئین ‌هوشنگ که در سلوک روحى گام برداشته  بودند، همه ساله در یکى از روزهاى  فروردین مابین ساعت ده و نیم صبح  تا  یازده و نیم که به زعم این بى مقدار بر پوست دباغى شده گوزن که با خود به یکى از بزرگترین آتشکده‌ ها که از ذکر نامش خوددارى مى ‌نماید، برده و پس از مناجات به ساحت بارى و اشتغال به ذکر خفى، تا انسلاخ  دست دهد و هر انسلاخى مدت آن کمتر از یک ساعت به طول مى ‌انجامید و پس از افاقه حال که هنوز شعور مادى رخ نداده مانند کسى که در خواب مانیه  ‌تیزمى قوى قرار گرفته باشد، یک خانه را یک تن از مغان که از جنبه علمى و عملى بر دیگران ارجحیت داشت ترسیم مى ‌نمود و با تشریفات خاص این پوست دباغى شده را به خزانه اصلى که محل نگهدارى اشیاء گرانبها بود حمل کرده و تحت نظر رهبر کشور و بزرگترین دانشمند روحى عصر در خزانه خاص نگهدارى مى‌ شد همه ساله به همین نهج این طلسم ترسیم گردیده تا به هزار سال بطول انجامید و طلسم سد اندر سد نامیده شد در حمله بیوراسپ که ضحاک نامند این پرچم مفقود الاثر گردید و دانشمندان روحى به غارهایى که در دل کوه‌ ها تعبیه شده بود مأوا گزیدند در این هنگام به زعم این بى مقدار در اثر تمرکز یک دانشمند منزوى در دسترس گاوه قرار گرفت گاوه این چرم پاره را نمى‌شناخت، لذا او را به گردن آویخت، و هر زمانى که این طلسم با وى همراه بود ناخواسته نیرویى شگرف به دست مى ‌آورد، کم کم گاوه به تفکر پرداخت که چه چیز موجب دگرگونى در زندگى وى گشته و تأثیر کلامش از چیست؟

تا به موبدان منزوى روى آورد و حل مشکل را خواستار گردید علماى روحى براى آنکه گاوه را آماده قیام سازند، تجاهل نموده که ما این درفش را نمى ‌شناسیم مطالبى پیشنهاد ساختند که آزمایش نماید، که شاید طلسم سد اندر سد باشد تا بر گاوه یقین شد، که بخت خفته ایران و ایرانیان بیدار گردیده است.

زیرا یکى از خواص این پرچم آن بود که اگر در سایه این طلسم صد سرباز آماده جنگ مى ‌شدند و در مقابل سپاه دشمن به صد هزار تن بالغ مى ‌شد، بدون چون و چرا  فتح  با  ایران و ایرانى بود، و به اتکاى این درفش گاوه قیام نمود، جهان پهلوان ظاهر و باطن رستم دستان که در مرتبت روحى جایگاهى  والا داشت به دستور علماى روحى به صوب الوند کوه بشتافت و با دریافت روحى فریدون پاکنهاد را که پایه‌ گذار آئین میترائیسم بود به آستانش نماز برد، خلاصه فریدون با ایرانیان پاکنهاد ضحاک بد منش را به اسارت در آورد و  با  بند طلسم ‌شکن، طلسم  اهریمنى ضحاک را باطل  ساخت و با طلسم اهورائى ضحاک را در چاه الوند کوه اسیر ساخت، تا زمان ظهور هوشیدر، بهرام  ورجاوند از بلخ ظهور کند بعدها در اثر رادى و جوانمردى گاوه آهنگر طلسم سد اندر سد درفش گاویان نامیده گردید. تا بعد از قرون بسیار ایام خلافت خلیفه دوم قشون اسلام به سوى ایران حمله  آوردند، طرفى نبستند و سپاه اسلام منهزم گردید، در شهر مدینه در جوار مزار پاک حضرت ختمى مرتبت (ص) صحابه کبار با حضور خلیفه ثانى از سرور موحدان جهان على علیه  ‌السلام کسب تکلیف نموده و به مشاوره پرداختند هیچ فردى از آن مجمع غیر از على مرتضى (ع) از طلسم سد اندر سد و خواص آن اطلاعى نداشتند مولاى ‌متقیان (ع) براى صیانت دیانت مقدس اسلام فرزند برومند پاکنهادش، حضرت حسن مجتبى (ع) را به نمایندگى از جانب خود به جبهه جنگ اعزام داشت اوضاع جنگ دگرگون گردید، و طلسم خاصیت خود را از دست بداد زیرا نیروى  ولایت کلیه طلسم ‌شکن بود. و در این مورد تداعى معانى مى ‌شود که عصاى حضرت موسى (ع) تمامى سحرهاى کهنه را فرو برد کاهنان گفتند، این نیرو الهى است، و قدرت علوم غریبه رسا بدین پایه نیست پس سر به آستان آن حضرت  نهاده و بدو ایمان آوردند، در جنگ بین ایران و سپاه اسلام قدرت تامه و بیکران علوى، آنچنان نظم صفوف را بر هم زد که فرمانده سپاه با اسب خود در فرات بغلتید و جان از دست بداد، یزدگرد طى پانزده سال متوالى با تحمل زحمات طاقت فرسا طرفى نبست و در لشکرگاه سپاه چین که به امداد وى آمده بودند، تیرى از کمان رها گردید و یزدگرد جان سپرد بزرگان دین زرتشت و دهقانان که از خواص درفش گاویانى آگاهى داشتند با امرى شگرف روبرو گردیدند، که طى هزار سال، هزار دانشمند روحى در تنظیم طلسم دخالت داشته اما در یک طرفه  ‌العین، نیروى بیکرانى در خفا حافظ سپاه اسلام بود بدون آنکه ابراز مطلبى نماید، لذا همه به حیرت فرو رفتند و در اثر کاوش و تحقیق دامنه‌دار دریافتند، که خاندات عترت مسمى روحانیت اسلام است نتیجه امر آن شد، که به طرز بى سابقه‌اى ایرانیان به آغوش پر برکت اسلام راه یافتند و از همان لحظه دست ارادت به خاندان عترت (ع) بدادند.

سلمان فارسى و هرمزان شاهزاده ساسانى، شاه خوزستان که مقرش شوشتر بود در صف نعال اردتمندان ولى بر حق على علیه  ‌السلام قرار گرفتند.

شهربانو یکى از سه دختر یزدگرد به راهنمایى سلمان فارسى با رغبت تن به زوجیت سرور شهیدان (ع) داد و امام سجاد (ع) از این بانوى نام  ‌آور و پدرى که در تمامى ادوار تاریخ رهبر عاشقان جهان گردید، متولد شد.

سخن کوتاه کنیم، در ادوار ماضیه که علم پزشکى و ابزار و آلات علمى آن به وجود نیامده بود تعدادى انگشت شمار از فلاسفه اشراق ایران که براى تأمین معاش به طبابت روى مى ‌آوردند و در مداواى بیمارى‌ هاى صعب دامن همت بر کمر مى  ‌زدند و کارهاى اعجازآمیز آنان که در کتب تاریخ و تاریخ حکماء و اطباء مشحون است نامهاى نام  ‌آور، بوعلى و زکریاى رازى به چشم مى‌خورد، به عنوان مثال بوعلى در یک جلسه به بیمارى عشق یک جوان پى برده و محل سکونت معشوق و نام معشوق را مکشوف ساخته است.

زکریاى رازى مصنف کتاب  ‌الحاوى یکى از شاهان ایران را که کلیه اعضاى بدنش از کار افتاده بود و عدم مداواى وى امکان داشت که به فلج مبتلا گردد در یک ساعت بیمار را بدون  بکار بردن ادویه ‌اى مداوا  نمود.

چهل گیاه دستورالعمل فلاسفه اشراق است،که بدون دست زدن به جراحى کلیه امراض بیماران را مداوا  نموده و بابى در طب قدیم مطرح است، که مسمى به کیمیاى بدن  بوده که پس از تجویز ادویه گیاهى موى سپید به سیاهى گراید.

یکى از دوستانم به وسیله اشعه قمر و تابش خورشید جهانتاب در طلیعه صبحگاهى و هنگام غروب آفتاب کلیه بیماریها را مداوا مى‌ کرد، خداى بزرگ روح  وى را قرین رحمت کند.

یک  مورد  دیگر از مداواى پنهانى امراض صعبه، شراب  مروّق  با تحلیل افیون است چنان که حافظ فرموده :

از آن افیون که ساقى در مى  ‌افکند         حریفان را نه سر ماند و نه دستار

یک قسم دیگر، شراب با افیون را در باغ صیفى ‌کارى زیر بوته خربزه در عمق چهل سانتى زمین به مدت چهل روز مدفون مى‌ سازند که تأثیر کهنگى آن برابر  با ده  سال است.

در دخمه موبدان موبد «کرتیر» و دخمه موبدان موبد «آذرفرنبغ» طلسماتى بکار برده شده که دریافت آن بسى دشوار است اگر دستورات «جاماسب» و «پشوتن» و آثارى که از خاندان گرشاسب  تا فرامرز  یل باقى مانده، طلسمات شگرفى که اهمیت آن از اهرام مصر و معبد دالائی ‌لاما در لهاسا و نسخه خطى به زبان سانسکریت که به میراث به آخرین دالائی ‌لاما رسیده، بررسى شود  معضلات  بسیارى مکشوف مى ‌گردد. که لااقل تمدن بشرى هزار سال به پیشرفت  بى سابقه‌ اى نایل مى ‌شود تا یار که را خواهد و میلش به که باشد، چون اشاراتى رفت لب  فرو بندد و سر بر دامن نهد و به حال مراقبه در آید تا برقع از مجهولات به یک سو افکنده شود، لازمه ‌اش عنایت خاصه است، لاغیر.

سخن که بدین جا رسید به خاطرم خطور کرد، که اخیرآ کتابى در دسترسم قرار گرفت، به نام شعبده ‌بازان تألیف میشل سلدو به ترجمه آقاى دکتر ناصر موفقیان که ضمن تشریح تاریخ شعبده‌ بازى و ذکر نام، نام‌ آوران این فن در غرب بخشى را متضمن است که اساقفه مسیحى در کلیسا ضمن مبادرت به نمایش شعبده ‌بازى به تبلیغ دیانت خود مى ‌پرداختند، یکى از بزرگان این فن در شرق «سکاکى» است که در دوره مغول به سر مى ‌برد،  ولى فلاسفه‌ اى که به علوم غریبه واقف بودند، دون شأن خود مى ‌دانستند، که به این گونه امور دست زنند. قصد این ناچیز از  تدوین  این فصل، مجملى بود از مبسوط، که سزوار نیست عمر گرانمایه را جهت دستیابى به شعبده یا حد اعلایش کیمیاگرى سپرى سازد،  بلکه مرد خردمند سعى وافر به کار مى ‌برد که نیروى نهانى خود را به فعلیت در آورد. امید است خواننده  توفیق  رفیقش گردد.

 

 

منابع:

 . سید علی رود بند جد شاه عباس اسماعیل صفوی در دزفول در محله سیاهپوشان مدفون است .

. هفتمین پیامبر بنی اسراییل که به اعتقاد فرق یهود در سیصد وشصت و پنج سالگی به آسمان صعود کرد و علوم پنهانی را بیان نمود.

 . مدیوم کسی است که به خواب مغناطیسی فرو می رود .

 

تاریخچه عـــلـــوم غـــریــبـــه

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن دوم