چرا روابط عشقیام همیشه شکست میخوره؟
«چرا روابط عشقیام همیشه شکست میخوره؟ | بررسی طلسم جدایی، گرههای روحی و سحر خانوادگی»
بررسی طلسم جدایی، گرههای روحی، و سحر خانوادگی در روابط عاطفی مدرن
سلام به دوستان گلم, به تویی که وارد این صفحه شدی.
نه برای کنجکاوی، بلکه شاید چون یه چیزی توی درونت گفت «این متن برای توئه…»
شاید هنوز هیچکس نفهمیده پشت چشمات چی گذشته وقتی هر رابطهای که با هزار امید شروع کردی، با یک شکست عجیب تموم شده. شاید لبخند زدی و به همه گفتی: «اشکالی نداره، قسمت نبود»…
ولی توی دل خودت هزار تا سؤال داشتی: «چرا؟ چرا بازم؟ چرا باز مثل قبل؟»
بذار همینجا، رو راست با هم صحبت کنیم.
این مقاله قراره دربارهٔ همون تکرارِ عجیب حرف بزنه؛ تکراری که اسمش رو گذاشتیم «عشق»، اما هر بار با زخمی تموم شده که انگار از جنس خود عشق نیست. اگه تو هم رابطههایی داشتی که یکییکی شکست خوردن، اگه تو هم طلاق پشت طلاق، دعوا پشت دعوا، جدایی پشت جدایی دیدی، پس جای درستی اومدی.
آدمها همیشه فکر میکنن رابطه خراب میشه چون طرف مقابل بد بوده، یا خودشون اشتباه کردن، یا دنیا نخواست.
اما وقتی همین ماجرا برای بار دوم، سوم، پنجم، یا حتی هشتم تکرار شد، یه زنگ خطر باید توی دلت به صدا دربیاد.
شاید یه چیز پنهانتر از رفتار و انتخاب و اتفاقات روزمره داره توی زندگی عاطفیت دخالت میکنه.
گاهی پای گرههای روحی در میونه؛ زخمهایی که از کودکی با خودت آوردی.
زخمهایی که شاید از پدریه که بلد نبوده محبت کنه، یا مادری که همیشه با اخم عاشق بوده.
این گرهها باعث میشن تو همیشه جذب آدمهایی بشی که بلد نیستن دوستت داشته باشن، چون روح تو فقط این مدل عشق رو میشناسه.
و این تکرار ناخودآگاهه… حتی اگه عاقلترین آدم باشی.
اما فقط زخمهای روانی نیستن که باعث شکست میشن.
یه بخش عمیقتر و تاریکتر هم هست که کمتر کسی جرئت میکنه دربارهش حرف بزنه.
بخش ماورایی… بخش پنهان… بخشی که با چشم دیده نمیشه اما با استخوان حس میشه.
گاهی پشت این رابطههای خراب، سحر جدایی هست.
سحری که برای تو ننوشته شده، بلکه برای مادربزرگت یا عمهت نوشته شده.
اما چون در خاندانت اجرا شده، انرژی اون سحر هنوز در جریان زندگی شما فعاله.
طلسمهایی که نسل به نسل، ناخودآگاه منتقل میشن.
گاهی فقط کافیه تو هم هماسم اون شخص باشی تا اثر اون سحر روی تو هم بشینه.
اگه تاحالا شده بیدلیل از کسی زده بشی که همهچیش خوبه…
اگه یهو بدون اینکه بفهمی چرا، از رابطه فاصله گرفتی…
اگه شریک عاطفیت یهو ازت برید، حتی وقتی همهچیز بینتون خوب بوده…
شاید یه انرژی پنهان، داره رابطه رو تکهتکه میکنه.
گاهی هم ماجرا به چیزی خطرناکتر برمیگرده: جن عاشق یا همزاد حسود.
موجودی که بهت وابستهست و نمیذاره با کسی نزدیک بشی.
ممکنه شبها خوابت رو کنترل کنه، روزها ذهنت رو.
ممکنه احساس کنی همیشه یکی داره از تو مواظبت میکنه، ولی یه جوری که آزادی رو ازت میگیره.
عشقی که توش نفس کشیدن نیست، محبت نیست، کنترل و محدودیت محضه.
حالا ممکنه بپرسی: “پس من چیکار کنم؟ باید قید عشق رو بزنم؟ قید ازدواج؟ قید آرامش؟”
نه. دقیقاً برعکس.
تو باید آگاه بشی.
باید بدونی از کجا ضربه خوردی، تا بتونی راه درمانشو پیدا کنی.
نه همهٔ مشکلات عاطفی از طلسمه،
نه همهچیز از درون توئه.
ولی وقتی دو عامل «درون آشفته» و «نیروی بیرونی منفی» با هم ترکیب میشن،
زندگی عاطفی آدم مثل لیوانی ترکخورده میشه؛
هر چی بریزی توش، میریزه بیرون.
عشق، امید، وفاداری، صمیمیت… هیچکدوم نمیمونه.
تو شایسته رابطهای هستی که توش دیده بشی، شنیده بشی، لمس بشی، در آغوش گرفته بشی…
اما قبل از اون، باید خودت رو از چرخهٔ تکرار نجات بدی.
و برای این نجات، گاهی باید یه بررسی عمیق انجام بدی؛ بررسی اسمات، تاریخ تولدت، سابقهٔ خانوادگیات، خاطرات دردناک رابطههای قبلی، خوابی که چندبار دیدی، احساسی که یههو اومد و رفت… همه و همهشون نشونه دارن.
ما اینجاییم که با تجربه، دقت، و راههای انرژیدرمانی و تحلیل روحی، کمک کنیم بفهمی مشکل کجاست.
تو همونجایی هستی که باید باشی.
فقط کافیه از تکرار فرار نکنی…
روبهروش بایستی،
و اینبار نذاری سحر، گره، یا موجودات پنهان، عشق بعدی تو رو هم بدزدن.
اگر حس میکنی این حرفا دربارهٔ تو بود،
حتماً با ما تماس بگیر…
شاید اولین رابطهای که به جای فروپاشی، شکوفا میشه، همون رابطهای باشه که بعد از این آگاهی شکل میگیره.
و من الله توفیق : حمید آذر