هیپنوتیزم راه روانکاوی را نشان میدهد
هیپنوتیزم راه روانکاوی را نشان میدهد
در کلیه معالجات دکتر بروئر، فروید همراه او بود، و با وی همکاری میکرد و شاهد و ناظر چگونگی عملیات بود، روزی دکتر بروئر یک زن بیمار هیستریک را از طریق هیپنوتیزم معالجه میکرد، در حال معالجه زن بیمار گفت: «وقتی هیپنوتیزم میشوم و خاطرات گذشته خود را به یاد و به زبان میآورم احساس آرامش، بیدردی و بهبودی عجیبی میکنم» این عبارت دریچهای بود که به سوی روانکاوی یعنی شنیدن درد دل بیمار با گفتن درد دل خود به طوری که دربالا میبینیم احساس بهبودی میکند.
گفتن درددل، بیماریهای روانی را معالجه میکند.
دکتر بروئر و فروید متوجه نکته جالب و تازهای شدند، که همین نکته موجب پیدایش پسیکانالیز یا روانکاوی شد و آن نکته عبارت از این بود که به یاد آوردن و گفتن خاطرات پرهیجان زندگی گذشته یا به عبارت دیگر فاش کردن اسرار نگفتنی، بار رنج و نگرانی بیمار را سبک میسازد، بنابراین ارزش درمانی دارد.
سرانجام به این نتیجه رسیدند که: «هر خاطرهای همراه با مقداری انرژی عاطفی است، اگر این خاطرات ناخوشایند و تلخ را حفظ و پنهان کنیم و آنها را در درون خود مخفی نگاهداریم مقداری انرژی مزاحم در مغز ما انباشته و جمع میشود و ما را دچار دردها و بیماریهای روانی میکند ولی اگر همه اسرار ناراحت کننده درونی خود را که خوشایند و دلپذیر نیستند به یاد و به زبان بیاوریم، انرژی متراکم مغز ما آزاد و ناخوشی روحی و روانی رفع میشود.»
ولی به عقیده نگارنده (کابوک)، انچه که بیمار را پس از بیان درد دل آسوده و سبک بار میکند، تنها بیان راز نیست، بلکه صحبت کردن و حرف زدن، ایجاد تمرکز میکند، و ایجاد تمرکز عبارت از هیپنوز ضعیف است، کسی که با هیجان صحبت میکند ولو اگر صحبتهایش مربوط به اسرار درونش نباشد باز هم پس از چند دقیقه صحبت احساس آرامش میکند، زیرا هر شخص در حال صحبت فکرش متمرکز است و تمرکز فکر نیز عبارت از هیپنوز ضعیف است داد زدن، فریاد کشیدن، لگد زدن، همه عواملی هستند که ایجاد تمرکز میکنند، و این تمرکز به مدت چند دقیقه در اعصاب و ماهیچهها ایجاد رلکس میکند و به علت از بین رفتن بازتابهای شرطی منجر به تخلیه انرژی عصبی میگردد.
فایده دوم درد دل این است که روانکاو میتواند تلقین عکس به بیمار و ایجاد بازتابهای تازهای نماید، مثلاً اگر قهرمانی هنگام مسابقه بکس شکست خورده و دچار دپرسیون شده، روانکاو به او تلقین میکند که همه قهرمانان ابتدا و یا گاهی شکست میخورند و نفوذ تلقین در روان بیمار هنگام تمرکز بیشتر است تا در حال عادی.
بیماریهای روانی فقط معلول اختلال دستگاه اعصاب نیست.
تا ان روز، یعنی تا قبل از معالجه زن هیستریک تصور میشد که تمام بیماریهای روانی ناشی از اختلال در دستگاه اعصاب است و تمام وقت پزشکان، صرف شکافتن مغز و بررسی پیها میشد.
فروید در همکاری با دکتر «بروئر» آشکارا میدید که این کاوشها در مغز و اعصاب فایدهای ندارد و همه بیماریها را نمیتوان با چاقو و میکرسکوپ و سایر وسایل جراحی معالجه نمود، باید فکر دیگری کرد، کشف تازهای نمود راه معالجه دیگری پیدا کرد.
دریافت دکترای روانپزشکی
فروید در سن بیست و پنج سالگی در سال ۱۸۸۱ دکترای خود را دریافت کرد و دکتر در پزشکی شناخته شد، ولی چون شیفته روش معالجات برویر شده بود، لذا از میان رشتههای مختلف پزشکی، روانپزشکی (پسیکیاتری) را برگزید و با همکاری او شروع به تحقیق و آزمایش نمود.
انتشار اولین کتاب
فروید با همکاری بروئر در سال ۱۸۸۵ مشترکاً کتابی تحت عنوان «مطالعاتی در باب هیستری» منتشر کردند، آنچه در این کتاب جالب توجه است شرح بیماری دختر هیستریکی به نام «انا» میباشد که در سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۲ با روش بروئر معالجه شده است.
چون میخواهم نتیجه بگیرم که چطور هیپنوتیزم با روانکاوی توأم میشود، لذا شرح معالجه بیماری «آنا» رادر اینجا عیناً نقل میکنم.
شرح معالجه بیماری آنا
«آنا» دختری است بیست و یک ساله که درطی دو سال کسالت تمام عوازض هیستری از قبیل: فلج و انقباض عضلات، فراموشی زبان مادری، توهم، بیخود شدن و تعدد شخصیت و یک سلسله عوارض بدنی، نظیر تاری چشم- صعوبت بلع- بیحسی دست راست در او دیده میشود.
معاینه آنا
بروئر و فروید پس از معاینه متوجه میشوند که هیچگونه علل ارگانیک (عضوی) وجود ندارد، پس علل بیماری «آنا» مربوط به بحرانهای عاطفی و داخلی است، این دو پزشک تصمیم میگیرند که عوارض هیستری را تعقیب کنند تا به منابع شخصی و خصوصی و عاطفی که در ضمیر بیمار وجود دارد برسند و بعد به انگیزههایی که در پشت این منابع وجود دارد پی ببرند.
اظهارات «آنا» در حال هیپنوتیزم
«بروئر» و «فروید» آنا را هیپنوتیزم می کنند و از اظهاراتی که دختر، در حال هیپنوتیزم مینماید، معلوم میشود که آنا مدتی است از پدر پیر و زمینگیرش پرستاری میکند و شب و روز او در کنار بستر پدر میگذرد، آنا از این پرستاری دائمی و کسالتآور به تنگ آمده و خسته شده، مرگ پدر را نزدیک میبیند و کوششهای شبانهروزی خود را بیهود میپندارد.
«چه خواهد شد؟ پدرم مردنی است آیا ترکش کنم … »
«آنا» روی صندلی بالای سر پدرش دستخوش این افکار بود، در حالی که دستش به پشت صندلی آویزان بود، از فرط خستگی به خوای میرود، وقتی از خواب بیدار میشود، دست آویخته لخت خود را لمس و بیحرکت مییابد، چون چشمانش اندکی در اثر خواب آلودگی تار شده است اشیاء را محو میبیند، ترس و هراسی در وی ایجاد میشود، وقتی میخواهد حرف بزند متوجه میشود که قادر به حرف زدن نیست و هیچ چیز به یادش نمیآید، بیاختیار به جای زبان مادری خود که آلمانی بوده، الفاظ انگلیسی بر زبان میاورد. پدر بیمار وقت را از دخترش میپرسد، آنا به ساعت نگاه میکند، اما با چشمان اشک آلوده خود قادر به دیدن صفحه ساعت نیست.
این خاطرات به تنهایی کافی نبود که علل بیماری را کاملاً معلوم نماید، لذا «بروئر» بیشتر فکر میکند، در نتیجه حدس میزند که باید بین الفاظ بیربطی که آنا هنگام هیپنوتیزم بر زبان میآورد با خاطرات بحرانی گذشته او رابطهای وجود داشته باشد، لذا دوباره «آنا» را هیپنوتیزم مینمایند و الفاظ مذکور را مکرر به زبان میآورد تا ببیند در دختر چه عکسالعملی پیدا میشود. ثانیه به ثانیه از مقاومت بیمار کم میشود، هر کلمهای را که «بروئر» تکرار میکرد موجب می شد که به آنا کمک شود تا بتواند خاطرات خود را بهتر به یاد بیاورد.
«بروئر» و فروید مشاهده میکنند که هر وقت آنا خاطرهای را به یاد میآورد و به زبان جاری میسازد، چند ساعتی به حال عادی باز میگردد و احساس سلامت و آرامش میکند.
هیپنوآنالیز ادامه مییابد، بیمار حوادث مکتوم از یاد رفته را به یاد میآورد، در کودکی بانویی انگلیسی در خدمت او بود. آنا از این زن سخت متنفر بود، زیرا این زن انگلیسی یک بار در مقابل دیدگان آنا با لیوانی که اهل خانواده با آن آب مینوشیدند، به سگ خود آب داده بود.
هنگامی که آنا این خاطره را به زبان میاورد، لیوانی پر از آب بر لبش میگذارند،بدون ناراحتی آب را مینوشد. یادآوری و ابراز خاطره تلخ کودکی صعوبت بلع را مرتفع میسازد.
به همین قسم هیپنوآنالیز ادامه مییابد و آنا هر چه خاطرات خود را بیشتر به یاد میآورد، حالش بهتر میشود.
هیپنوتیزم مجدد آنا
«بروئر» و «فروید» دوباره آنا را خواب میکنند به کاویدن روان بیمار ادامه میدهند، معلوم میشود آنا در آن شب که روی صندلی به خواب میرود، در خواب میبیند که مار سیاهی به او و پدرش حمله میکند، سخت میترسد، از وحشت زبانش بند میآید، میخواهد فریاد بزند نمیتواند، فقط ترانه کودکانه انگلیسی بر زبان جاری میشود.
آنا به این دلیل مار به خواب میبیند که در بیداری کراراً به گوش خود شنیده بود که در مزرعه مجاور خانه او مارهایی دیده شده است، شاید خودش هم آنها را دیده باشد، ترانه کودکانه انگلیسی را ترنم میکند، زیرا رویای وحشتانگیز مار، او را به خاطرات تنفرآور بانوی انگلیسی و ترانههایی که در کودکی از او آموخته است، سوق میدهد.
علت بیماری آنا
علت اصلی بیماریهای عصبی آنا خاطرات تلخ گذشته اوست که واپس زده شده و در شرایط مساعد، مجال تجلی یافته است. که بالاخره با به یاد آوردن این خاطرات تلخ در حال هیپنوتیسم و به یاد داشتن آنها در حال بیداری آنا کاملاً معالجه میشود.
نتایج شرح بیماری آنا
۱- «آنا» اگر هیپنوتیزم نمیشد امکان معالجه نداشت و یا امکان معالجهاش بسیار بسیار کم بود. بدین دلیل که در بیداری به هیچوجه نمیتوانست خاطرات دوران کودکی خود را به یاد بیاورد و اگر قرار بود فقط با روانکاوی در حال بیداری خاطرات «آنا» را به یاد بیاوریم امکان داشت سال ها طول بکشد، و آن هم باز صد درصد معلوم نبود که با روانکاوی در حال بیداری بتواند همه خاطرات را به یاد بیاورد یا نه.
۲- بیماری تنها با به یاد آوردن خاطرات معالجه نمیشود، بلکه دانستن علت بیماری فقط نیمی از معالجه است، در زندگی روزانه، شما با مردمان بیمارگونه زیادی روبهرو هستید که همه علت بیماری روانی خود را میدانند ولی باز هم بیمار هستند، پس بنابراین بعد از کشف بیماری بایستی به بیمار تلقین شود و این تلقین در بیداری به علت فقدان تمرکز فکر یا کمی تمرکز فکر، زیاد اثر ندارد و یا اثر بسیار ناچیزی دارد.
۳- تلقین در حال هیپنوز بدون کشف علت بیماری اثرش کمتر است و کشف علت بیماری در حال بیداری بدون تلقین در حال هیپنوز نیز اثر چندان ندارد و یا تأثیرش ضعیف است.
******************************
با عضو شدن در کانال تلگرام ما هر روز از مطالب علوم عرفانی و ادعیه اذکار و همچنین از مطالب روز روانشناسی هیپنوتیزم و یوگا و موفقیت در گوشی خود در اختیار داشته باشید و در گوشی خود مطالعه کنید.
برای عضویت وارد لینک زیر شوید
http://telegram.me/inapplyoriginal
بعد از کلیک پنجره ای باز میشود و روی دکمه ok کلیک کنید و سپس وارد کانال ما میشوید در این صفحه در پایین صفحه روی دکمه join کلیک کنید تا برای همیشه عضو کانال ما شوید.
هیپنوتیزم راه روانکاوی را نشان میدهد