مسمر,کاشف مانیه تیزم به سوئیس رفت
مسمر,کاشف مانیه تیزم به سوئیس رفت
بنابراین مسمر تصمیم گرفت که به کشور سوئیس که در گذشته و امروز پناهگاه طبقهمنورالفکر اروپا بوده و میباشد برود و بقیه عمر را در آن دنیای پرآشوب، در سوئیس بگذراند.
مسمر در یکی از قصبات ایالت «فروآنفلد» واقع در سوئیس خانهای تهیه کرد و به وسیله طبابت، درصدد تحصیل و معاش خود برآمد، مدت بیست سال، دکتر مسمر در ان قصبه با گمنامی زندگی کردو کسی ندانست که این پزشک بلند قامت که موهای سفید دارد، همان «فرانسوا آنتوان مسمر» است پادشاهان وجود او را عزیز میشمردند و بزرگترین نجبای اروپا فخر میکردند که یم شب او را به خانه خود دعوت کنند، و آکادمیها و دانشکدهها علیه او قیام میکردند و به قدری راجع به نظریه و کشف او کتاب و رساله نوشتند که درخصوص هیچ یک از معاصرین وین حتی «ولترو روسو» هم اینقدر کتاب و رساله نوشته نشد.
در آن قصبه کوهستانی ایالت «فروآنفلد» کسی مسمر را نمیشناخت و به سوابق او آشنا نبود و کارکنان پستخانه هم که معمولاً مردم را خوب میشناسند متوجه نبودند که این پزشک روستایی همان مسمر است که نام او در قاره اروپا و امریکا مشهور خاص و عام شده بود.
بهترین سنگ محک، برای شناسایی روحیه و صفات انسان، نیکبختی و بدبختی است.
مسمر که در دورهی سعادت و ثروت خود همواره خوش مشرب و بدون ادعا و متواضع بود و در دورهی گمنامی نیز هیچ وقت متانت و ارامش را از دست نداد،
و هرگز درصدد بر نیامد ک هبه وسیله تظاهر و تبلیغ نظر و توجه مردم را به طرف خود جلب کند.
وقتی در پایان عمر، چند نفر از دوستان از او خواهش کردمد که به پاریس مسافرت کند و بیمارستان خود را بگشاید و شروع به معالجه بیمارانو تعلیم شاگران کند … مسمر از قبول خواهش انان امتناع کرد زیرا از مبارزه خسته شده و شاید به گوشهنشینی معتاد گردیده بود.
مسمر در جواب تقاضای دوستان گفت:
« اگر من نتوانسته باشم مردم را آگاه نمایم که برای مصالح خودشان از نظریه من استفاده کنند، اقلاً اینقدر رضایت خاطر دارم که وظیفه خود را انجام دادهام.»
اما مسمر، در همان گوشه انزوای خویش، به مطالعه و تحقیق ادامه میداد و بدون اینکه مایل باشد که اطرافیان به سوی او توجهی کنند از کار و مطالعه فارغ نبود.
شاید پیشبینی میکرد که نظریهو کشف علمی او باید بعد از مرگش توسعه پیدا کند و تا وقتی که او فوت نکند، نظریه و اکتشاف او زنده به معنای واقعی خود نخواهد شد.
ولی اگر پیروزیهای ظاهری، و افتخارات دنیوی مثل روشنایی شمعی که خاموش شود، از بین میرود در عوض یک فکر و نظریه، مشروط بر اینکه برجسته باشد از بین نخواهد رفت.
همینکه بذر یک فکر و نظریه برجسته افشانده شد میتواند مدت مدیدی با شرایط نامساعد دوام بیاورد و فصل زمستان را بگذراند، که سپس ناگهان جوانه بزند و رشد و نمو نماید.
انقلاب فرانسه و در دنباله آن جنگهای ناپلئون، موجب ورشکستگی مسمر شد و بیمارستان او تعطیل گردید … و اکثر دوستان و مریدان وی زیر گیوتین جان سپردند و یا متفرق شدند گویی … که بذر نظریه و کشف علمی مسمر در زیر سم ستوران ارتش ناپلئون و سایر سپاهیان اروپا به کلی از بین رفت.
ولی با وجود جنگهای متوالی و انقلابها و تغییرات و تحولات بزرگ … بدون اینکه خود مسمر بداند و متوجه باشد … نظریه و کشف علمی او پنهانی به رشد و نمو خود ادامه میداد و چند نفر از دانشمندان، بدون تظاهر و هیاهو و جنجال روی نظریه و کشف علمی او کار میکردند.
زیرا یکی از خواص جنگ این است، که افراد حساس را وادار میکند، که برای فرار از فجایع جنگ، و یا برای یافتن چیزی که آنها را در قبال آن فجایع تسکین بدهد، به معنویات زیادتر توجه مینمایند.
«ارشمیدس» که در بحبوجه جنگ و هنگامی که سربازان به خانه او هجوم آورده بودند مشغول ترسیم صور هندسی بود از این قبیل است … و همچنین انشتین که در بهبوحه جنگ بینالمللی اصول نظریه خود را کشف و اعلام کرد، از این قبیل میباشد.
در آن موقع که سربازان ناپلئون، کشورهای اروپا را تسخیر میکردند، و هر سال نقشه اروپا از لحاظ سیاسی و سرحدی تغییر میکرد. و هر دو سال یک مرتبه ده پادشاه از بین میرفتند و یا سلاطین جدیدی روی تخت سلطنت مینشستند … یک عده از علما و پزشکان، در ولایات دور دست و تقریباً به طور مخفیانه روی کشف جدید مسمر مطالعه میکردند.
بعضی از علما و پزشکان در فرانسه و برخی در انگلستان و آلمان و اتریش بودند، و غالباً همکاران خود را نمیشناختند و اصلاً نمیدانستند که مسمر در کجاست و چه میکند؟
کمکم دایره مطالعات آنها وسعت گرفت و به پایتختهای اروپا سرایت کرد و در شهر برلن «هوفلاند» که یکی از اطبای معروف و پزک پادشاه پروس بود، جداً به این موضوع علاقهمند شد و از شاه درخواست کرد که امر فرمایند تا یک دسته از علما با دقت «مسمریسم» را تحت مطالعه و تحقیق قرار دهند.
خوانندگان به خاطر دارند که مسمر برای اولین مرتبه در سال ۱۷۷۵ میلادی از اکادمی برلن درخواست کرد که نظریه او را مرود تحقیق قرار دهد و نیز میدانند که نتیجه این درخواست چه شد.
وقتی که دوباره … در سال ۱۸۱۲ میلادی تقریباً چهل سال بعد از آن تاریخ آکادمی برلن، برحسب امر ملوکانه درصدد تحقیق برآمد، مسمر طوری فراموش و گمنام شده بود که مردم وقتی که نام مسمریسم را میشنیدند نمیدانستند که وجه تسمیه این نام چیست؟ و این کلمه دارای ریشه است؟
وقتی جلسه تحقیق منعقد شد، و یکی از اعضای مجمع پیشنهاد کرد که خوب است از خود مسمر درخواست کنند که شخصاً در جلسه حاضر شود و راجع به کشف خود توضیح دهد… تمام علما حیرت کردند و گفتند ایا مسمر هنوز زنده است؟ و اگر زنده است چرا صدایی از او شنیده نمیشود و بای چه خود را نشان نمیدهد؟ و چرا اکنون که مسمریسم مورد توجه قرار گرفته نمیآید که ثمرات سعی و کوشش خود را تحصیل نماید.
******************************
با عضو شدن در کانال تلگرام ما هر روز از مطالب علوم عرفانی و ادعیه اذکار و همچنین از مطالب روز روانشناسی هیپنوتیزم و یوگا و موفقیت در گوشی خود در اختیار داشته باشید و در گوشی خود مطالعه کنید.
برای عضویت وارد لینک زیر شوید
http://telegram.me/inapplyoriginal
بعد از کلیک پنجره ای باز میشود و روی دکمه ok کلیک کنید و سپس وارد کانال ما میشوید در این صفحه در پایین صفحه روی دکمه join کلیک کنید تا برای همیشه عضو کانال ما شوید.
مسمر,کاشف مانیه تیزم به سوئیس رفت