آموزش علوم عرفانی,گر به خود آیی به خدایی رسی

ربودن و دزدی کردن مال مردم با جادو و طلسم

0

عشق ربوده شده

سلام دوستان عزیزم این داستان واقعیست و هدف از قرار دادن این داستان واقعی در این سایت برای این است که چشم خود را باز کنیم و بیشتر به محیط خود دقت کنیم.این داستان در سال ۱۴۰۲ در شهر شیراز اتفاق افتاده مشابه این داستان خیلی زیاد در سرتاسر دنیا اتفاق میوفته.فقط باید حواست باشه و دقت کن فریب نخوری

در دل کوچه باغی قدیمی،در شهر شیراز خانه‌ای مجلل به چشم می‌خورد. خانه‌ای که در آن ثروت به وفور یافت می‌شد، اما صلح و آرامش در آن غریب بود. مردی ثروتمند و قدرتمند، اسیر طلسمی شوم شده بود. زنی مکار و حیله‌گر، با ترفندهای شیطانی و طلسم‌های سیاه، دل او را تسخیر کرده و ثروت او را به یغما برده بود.

این زن، با چهره‌ای زیبا و زبانی فریبنده، مرد را به بازی گرفته و او را از همسر مهربان و وفادارش دور ساخته بود. او با استفاده از طلسم‌های تسخیر، اراده مرد را تحت کنترل خود درآورده بود. مرد دیگر قادر نبود تصمیم مستقلی بگیرد و تمام اموالش را به نام زن کرده بود.

همسر این مرد، زنی صبور و با ایمان بود. او که شاهد تغییر ناگهانی رفتار همسرش شده بود، دلش آشفته شد. شب‌ها در خلوت خود به دعا و نیایش می‌پرداخت و از خداوند کمک می‌طلبید. تا اینکه روزی، راهش به من افتاد. من که سال‌ها در راه عرفان و دعا نویسی قدم برمی‌داشتم، با شنیدن داستان او، تصمیم گرفتم به او کمک کنم.

پس از شنیدن ماجرا، به او گفتم که این مرد تحت تأثیر طلسمی شوم قرار گرفته است و باید طلسم را باطل کرد. با هم به خانه مرد رفتیم. در آنجا، فضای سنگینی بر خانه حاکم بود. انرژی منفی و حسرت در همه جای خانه موج می‌زد. با خواندن چندین دعای خاص و انجام برخی اعمال معنوی، طلسم را باطل کردم.

پس از مدتی، تغییرات شگفت‌انگیزی در مرد رخ داد. او به تدریج از زیر تأثیر طلسم بیرون آمد و به حالت طبیعی خود بازگشت. اولین چیزی که به یاد آورد، اموال هنگفتی بود که به نام زن کرده بود. او با ناباوری به زن نگاه کرد و از او خواست تا اموالش را پس دهد. اما زن که از باطل شدن طلسم خشمگین بود، حاضر به بازگرداندن اموال نبود.

ماجرا به دادگاه کشیده شد و پس از بررسی‌های لازم، مشخص شد که مرد تحت تأثیر طلسم بوده و اموالی که به نام زن کرده است، باطل است. در نهایت، مرد توانست اموال خود راپس از چندین جلسه و گرفتن وکیل مجرب, پس بگیرد و به زندگی آرام بازگردد.

نتیجه‌گیری:

این داستان، هشدار جدی برای همه ماست. در دنیای پر از فریب و نیرنگ، باید هوشیار باشیم و به هر چیزی که می‌بینیم و می‌شنویم، به راحتی اعتماد نکنیم. زنانی که با استفاده از جادو و طلسم، سعی در تسخیر دل مردان و ثروت آن‌ها می‌کنند، در واقع به دنبال منافع شخصی خود هستند و هیچ‌گونه عشقی در کار نیست.

عشق واقعی، بر پایه صداقت، وفاداری و احترام متقابل بنا می‌شود. هیچ طلسمی نمی‌تواند جایگزین عشق واقعی شود. اگر در زندگی با مشکلاتی روبرو هستیم، بهتر است به جای اینکه به دنبال راه‌های میانبر و جادویی باشیم، به دنبال حل ریشه‌ای مشکلات باشیم و از کمک افراد متخصص و با تجربه بهره‌مند شویم.

پند اخلاقی:

  • اعتماد به نفس و خودباوری را در خود تقویت کنید.
  • به ندای قلب خود گوش دهید.
  • در انتخاب دوستان و همسر، دقت لازم را داشته باشید.
  • به دنبال عشق واقعی باشید و از روابط سمی دوری کنید.
  • همیشه امیدوار باشید و به قدرت خداوند ایمان داشته باشید.

و من الله توفیق: حمید آذر

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن دوم