رابطه تاریخ و عرفان
عرفان، جانشین آزادی اجتماعی
رابطه تاریخ و عرفان
اگر از دید تاریخ و تاریخ اجتماعی به عرفان ایران بنگریم باید بگوییم که عرفان ایران آنتنی است برافراشته نه به سوی آفاق برون، بلکه به سوی حالت درون و علت اینکه این آنتن به سوی اعماق بر افراشته شده و خود را در هوای زلال و ناب برون غرق نکرده است، این است که برون آنچنان وحشتناک بوده و تاریخ آنچنان جبار و ظالم و قاهر و فاجر بوده که روح به سوی درون، به سوی مخفیگاههای اعماق و به سوی ناخوداگاهیهای تحتانی خویش عقب رانده شده است و چون تاریخ به آزادی روح بیاعتنا بوده، چون تاریخ به آزادی ارواح آزاده بیاعتنا بوده روح و ارواح آزاده نیز چشم به جهان خارج بسته، آزادی را در جهان دیگر در قطب درون جستهاند. هم از این نظر است که آزادی عرفان نتیجه سرکوب شدن آزادی اجتماعی است و در واقع عرفان جانشین آزادی اجتماعی ایران است.
این نکته دیگر از بدیهیات علوم اجتماعی و علوم انسانی است که مسیر تغییرات ادبی و فرهنگی را سیر تحولات اجتماعی و تاریخی تعیین میکند. اگر تحولات اجتماعی و تاریخی به سود اکثریت تودههای اجتماعی باشند، شکل و محتوای فرهنگی نتیجه شده از این تحولات نیز صورتی سازنده خواهد داشت و در نتیجه در راه تربیت ذهنی تودههای مردم به کار گرفته خواهند شد، لکن اگر تغییر اجتماعی و فرزانگان و روشنفکرانی که خود را نمایندگان اکثریت میدانند و یا باید خود را نمایندگان اکثریت بدانند، تنگ کند فرهنگ نتیجه شده از آن تغییر یا در مقابل آن تغییر نقش مخالف بازی خواهد کرد و یا آنچه را که در برون ذهن نمیتوانست به دست آورد به درون ذهن منتقل خواهد کرد.
عرفان ایران در ابتدای پیدایش خود کوشید در مقابل تاریخ نقش مخالف بازی کند در ابتدا کوشید خود را به سوی اعماق ذهن تبعید نکند، ولی بعدها فشار تاریخ آنچنان سنگین بود و چکمه این تاریخ بیچشم و رو آنچنان در حلقوم فرزانگان معاصر خود فرو رفته بود که عارف ایرانی به جای آنکه به دنبال آزادی و شعور عینی و اجتماعی باشند، جهان برون را بوسید و کنار گذاشت و به تبعید ابد خویش دست زد و آنگاه انچه را که در عرصه جهان برون نمیتوانست به دست آورد کوشید در تیرگی ذهن برای خود بیافریینند بدین ترتیب بود که در درون آزادانه دست به رقص و سماع صوفیانه زد، خود را از هر چه رنگ تعلقزمینی و زمانی میتوانست یپذیرد آزاد کرد، معبودی ذهنی درست کرد که با یک حرکت انگشت کوچک میشد، پرده از چهرهاش بر گرفت و به وصلش دست یافت. عرفان ایران تمام نمادها و تمثیلها و استعارات عینی و نیمه عینی و نیمه ذهنی پیش از خود را چون سیلی که در اعماق زمین جاری گردد به سوی مخفیگاههای ذهن راند. عصاره آنها را به حالت اسیری، ذهنیتی مطلق آغشت و هرگونه حالت تخاطب بیرونی و اجتماعی را از زبان فرو گرفت و زبان را در رموز درونی روان غرق کرد.
و با آن هر کاری که می خواست کرد، چرا که آزادی فردی درونی یک عارف ایجاب میکرد که چنین شود و آنچنان چشم به جهان ماده بست که انگار، میشد! کل جهان به این عظمت را به پشیزی نخرید و پس از آنکه خود را در ناخودآگاهی مستحیل یافت خواست که تودههای مردم را هم به سوی ناخودآگاهی، به سوی نوعی از خود بیگانگی، به سوی چشمبندیهای کرامات شیخ ما هدایت کند و بدین ترتیب گرچه خود مخالف هر نوع قید و بند و اسارت بشری بود، گرچه خود نمیخواست به علاقهای از علایق زمینی و زمانی گردن نهد و در بیزمینی و بیزمانی غرق بود، با جذابیت شدید مکتبی و مشربی خود تودههای مردم را اسیر ذهنیتهایی که که آنها هرگز نمیتوانستند بدان دست یابند. قید و بندی بر دست و پای آنان زد که نتیجهاش لختی و کرختی در مقابل زور و تعدی و قلدری و بیاعتنایی نسبت به زمین و زمان و اجتماع و تاریخ بود و اگر برحرکات ناخودآگاهانه عارف ایرانی نوعی خودآگاهی هنری و فلسفی حاکم بود و عارف ایرانی در واقع میدانست خود با خود چه میکند اکثریت مردم که به این خودآگاهی هنری و فلسفی دسترسی نداشتند در ناخودآگاهی مجرد و ذهنی و بیشعورانه خود غرق شدند و این ناخودآگاهی بیشعورانه چیزی نبود جز نوعی از خود بیگانگی تاریخی و اجتماعی که تا زمان مشروطیت بر اذهان مردم حاکم بود.
البته یک نکته را همیشه باید در نظر داشت که در ذات هر هنری عارفانه و یا غیر عارفانه مقداری معرفت عارفانه نهفته است، چرا که در تمام هنرها یک تقریب بلافصل و بیواسطه به اشیاء عواطف و احساسات و حالات و آفات فکری و معنوی و روحی هست که موجب میشود هر هنری فینفسه عارفانه جلوه نماید. اشراق دید بیواسطه درباره اشیاء و عواطف و اندیشهها، دسترسی(سایت هیپنوتیسم دات آی آر) مستقیم به شیئ و معنویت ماوراء آن شئ اساس هنر و اساس عرفان را تشکیل میدهند، ولی این تشارک و تشابه هنر به طور کلی و عرفان به معنای خصوصی کلمه به همینجا ختم میشود، هنرمند پس از آفرینش هنر دوباره به سوی ابعاد طبیعی زندگی بر میگردد و یا هنر را با هر بعدی هم که آفریده باشد، در چارچوب زندگی موجود یا ممکن قرار میدهند.
و بدین ترتیب حتی اگر از مرگ مدام هم سخن گفته باشند، پیغامی از زندگی و از احیاء مجدد زندگی به صورت هنر به ارمغان میآورد، در حالی که عارف میرود تا مستحیل شود، میرود تا غرق و نابود شود و در پشت سرخود فقط پیغامی از استحاله مطلق و نابودی ابد میگذارد و هرگز بر نمیگردد تا ابعاد مادی زندگی را هم بر ملا کند، میرود تا طوری نابود شود که کسی از او خبری نیاورد، مراحل مختلف عرفان او را روز به روز از ما دورتر میبرد، تا اینکه عارف بدل به ستارهای میشود که در دورترین فاصله کره مادی ما سیر میکند و آنچنان در نور خود غرق میشود که نمیداند ما در تاریکی غرقه هستیم، عارف وقف خود را همچون تار عنکبوتی به دور خود میتند. جهان ماده را مثل پشه و مگس و مورچه در تله تارهای خویش صید میکند، ولی فقط برای انکه آن را در وجود خود خورد و نابود کند و فقط خود باشد و یا بیخودی خود و از نظر او اهمیتی ندارد که این جهان سر به تنش باشد یا نباشد و خلایق این جهان اگر طعمه حریق و آتشفشان و جنگ و قتل بشنود، او فقط سعادت بیخودی خود را میطلبد چرا که در این سعادت بیخودی است که او خیال خود را آزادنه و در اوج پرواز میدهد و از آزادی، از یک آزادی ناب درونیو ذهنی برخوردار میشود و این آزادی بدون تردید در نتیجه سرکوب شدن یک آزادی دیگر که قطب عینی آن آزادی ذهنی است به وجود آمده است و اگر آن آزادی عینی سرکوب نمیشد، هرگز این آزادی فردی به دست نمیافتاد، گناه را هرگز نباید به گردن عرفان و عارف انداخت. گناه به گردن عناصر اجتماعی و تاریخی است که در فاصله بین فردوسی و حافظ به روح انسان مجال جولان در عرصه عینیت ندادند، موقعی که از زیر بنای پیشنهادی اسلام تعبیری بسیار خصوصی و محدود به عمل آمد، موقعی که به تدریج از زمان فردوسی تا حافظ از آزادیهای اجتماعی کاسته شد و بر خفقان افزوده گردید، موقعی که اصل امت به تدریج منتفی شد و همه چیز به سوی یک تمرکز قدرت حرکت کرد، موقعی که مرزها در نتیجه بیغیرتیها و بیحمیتیها متزلزل شدند و ضربات و لطمات از خارج باریدن گرفتند و موقعی که دهنها بسته شد و هیچکس نتوانست سادهترین حرفش را بر زبان بیاورد، عرفان در اعماق درون جوشید و عارف خود را به جهان تمثیل و استعاره و رموز و کنایات درون تبعید کرد. چرا که اگر آن آزادی درون را در برون نشان میداد و بدان عینیت میبخشید بدون شک تیشه بر ریشه خود میزد و تیغ جباران را به دور سرش به جولان در میآورد.
ادامه دارد. . . (بخش ماهیت هیپنوتیزم)
******************************
با عضو شدن در کانال تلگرام ما هر روز از مطالب علوم عرفانی و ادعیه اذکار و همچنین از مطالب روز روانشناسی هیپنوتیزم و یوگا و موفقیت در گوشی خود در اختیار داشته باشید و در گوشی خود مطالعه کنید.
برای عضویت وارد لینک زیر شوید
http://telegram.me/inapplyoriginal
بعد از کلیک پنجره ای باز میشود و روی دکمه ok کلیک کنید و سپس وارد کانال ما میشوید در این صفحه در پایین صفحه روی دکمه join کلیک کنید تا برای همیشه عضو کانال ما شوید.
رابطه تاریخ و عرفان