تمرکز و موفقیت در هر کاری با هیپنوتیزم
تمرکز و موفقیت در هر کاری با هیپنوتیزم
تحقیق و پژوهش
در طول سالها، هیپنتیزم به طرق مختلف در موفقیت علمی به کار رفته است. به ویژه هیپنوتیزم به منظور کاهش اضطراب عمومی و اضطراب و هیجان امتحان به کار برده شده است. هیجان و اضطراب بیش از حد کارایی فکری را کاهش میدهد و ممکن است عملکرد را تضعیف کند، اما هیپنوتیزم به ویژه یادگیری مهارتهای خودهیپنوتیزم به دانشجو یک ابزار برای کنترل خود میدهد. اگرچه یک بررسی هیپنوتیزم را موثر نیافت، (ایگان و ایگان، ۱۹۶۸). افرادی چون (ایزل و هیکینس، ۱۹۶۲ و ملنبروچ، ۱۹۶۴) نتایج مثبتی گزارش کردند همانگونه که لوداتو (۱۹۶۹) یک مورد جداگانه را گزارش کرد. این گزارش در مورد ۱۳۰ نفر از دانشجویان دورهی فوق لیسانس توسط گلدبرگ (۱۹۶۸) با شواهد اثبات کرد که هیپنوتیزم موثرتر از یک داروی آرام بخش یا یک درمان “بیانی- راهبردی” است.
تلاشهایی برای افزایش یادگیری و یادآوری از طریق هیپنوتیزم، کانون توجه دیگری از تحقیق و پژوهش بوده است. هاگندون (۱۹۷۰) به دانشجویان فارغ التحصیل تلقینات هیپنوتیزمی را به منظور تحریک کردن علاقه یادسپاری موضوع سخنرانی داد و به یادآوری بهتری در این مورد پی برد. اما نتایج مطالعات متنوع دیگر نشان داد که هیپنوتیزم برای این منظور موثر نیست (فوله، ۱۹۶۱؛ سنت جین، ۱۹۸۰، وایت، فاکس و هریس، ۱۹۴۰) و به این نتیجه رسید که هیپنوتیزم بازشناسی و یادآوری متون یادگرفته قبلی را افزایش نمیدهد. (انجمن امور علمی، انجمن پزشکی امریکا، ۱۹۸۵).
همچنین مطالعات زیادی در رابطه با توانایی تلقینات هیپنتیزمی برای افزایش توانایی خواندن و تمرکز وجود داشته است. نادسون (۱۹۶۸) مدارکی مستند بر افزایش سرعت خواندن و درک مطلب در چهار جلسه (روی ۲۴ سوژه) در یک پیگیری یازده هفتهای ارائه کرد. در مقایسه با یک گروه کنترل، سوژهها در یک تحقیق و بررسی توسط ماک (۱۹۶۸) به صورت مشبه، بهبود سرعت خواندن و درک بهتر را با هیپنوتیزم نشان دادند. هولکامپ (۱۹۷۰) از طریق آزمایش و امتحان دانشجویان پایهی هفتم، به افزایش و پیشرفت چشمگیری در سرعت خواندن و افزایش اندکی در درک مطلب دست یافت. همچنین بهبود خواندن و مهارتهای هجی کردن توسط کریپز (۱۹۶۶، ۱۹۶۳) به دست آمد و واگنفلر و کارلسون (۱۹۶۳، ۱۹۶۶) یک مورد موفقیتآمیز مربوط به بزرگسالان را در به کارگیری تقویت عزت نفس و خودباوری به منظور تغییر یک خودباوری منفی گزارش کردند. علاوه بر این کو و اولدریج (۱۹۸۸) اثرات مثبت مختصری از تلقینات هیپنوتیزمی را در مورد “خواندن” گزارش کردن. بالاخره این که خلسه هوشیارانه (بانیای و هیلگارد، ۱۹۷۶) بیشتر از تنآرامی یا تلقینات در خواب آلودگی برای خواندن و مهارتهای مطالعه به کار رفته است. در یک بررسی جنبی در همین رابطه، لیبرت، روبین و هیلگارد (۱۹۶۵) خطاهای یادگیری کمتری (در خواندن م تنهای جفتی عدد- کلمه) را در گروهی که در حالت هیپنوز با چشم باز بودند، در مقابل شیوه هیپنوتیزمی قدیمی و سنتی یافتند. اوتینگ (۱۹۶۴) که تلقیناتی در این فصل آمده است، روش و شیوهی این خلسه هوشیارانه را توصیف کرده بدو ن این که نتایج آن را ذکر کرده باشد. اما دونک، وینگو، هال و داتی (۱۹۷۰) مدارکی مستند مبنی بر این که خلسه هوشیارانه سرعت خواندن را بیشتر از القای سنتی هیپنوتیزم یا گفتگو افزایش داده است ارائه کردهاند. اخیراً وارک (۱۹۸۹) بعد از استفاده از شیوه خلسه هوشیارانهاش مدارکی مستند بر افزایش و پیشرفت مثبت در درک مطلب در نه تن از دانشجویان دانشگاهی ارائه کرده، اما از هیچ گروه کنترلی استفاده نشده است.
با وجود این، نتایج منفی نیز در مورد اثرات هیپنوتیزم بر روی خواندن وجود دارد. کو و سوپر کینسکی (۱۹۷۱) ا ز شیوهی خلسه هوشیارانهی اوینگ در مورد ۵۸ دانشجوی دوره لیانس بدون هیچ اثری گزارش داد. ویلیس (۱۹۷۲) در استفاده از روش خلسهی هوشیارانه، برای نشان دادن بهبود در سرعت خواندن بین یک تلقین بیداری و گروه هیپنوتیزمی شکست خورد، اما هیپنوتیزم فقط یک جلسه به کار برده شده بود. کول (۱۹۷۷، ۱۹۷۹) نیز از به دست آوردن پیشرفتهایی در خواندن و مهارتهای انجام آزمون با هیپنوتیزم قدیمی یال تلقینات بیداری در مورد یک کلاس ناکام ماند.
بنابراین این بار ما نمیتوانیم مطمئن باشیم که استفاده از هیپنوتیزم واقعاً چقدر قادر به افزایش سرعت خواندن و درک و تمرکز در طول مطالعه است. هیپنوتیزم در بعضی مطالعات و بررسیها موفقیتآمیز و در برخی دیگر ناموفق بوده است. تحقیقات و بررسیهای بیشتر مورد نیاز است.
همچنین قابل ذکر است که بعضی کارهای آزمایشی جدید بر روی هیپنوتیزم و خلاقیت انجام شده است. رایکوف (۱۹۷۶) سوژههایی داشت که تحت هیپنوتیزم عمیق نقش شخص مشهور و با استعداد در هنر و موسیقی و غیره را به آنها دادند و نتایج مثبتی را گزارش کرد همانگونه که دیو و ریهر (۱۹۷۸) با مشکلات واقعی زندگی این کار را کردند. همچنین باورز و باورز (۱۹۷۹) مدارکی مستند بر رابطهی بین خلاقیت و ظرفیت هیپنوتیزمی ارائه کردند که منجر به هدایت آنها به این نتیجه شد که : “شخصیت و ویژگیهایی که اجازه میدهد یک فرد بیشتر نسبت به هیپنوتیزم مستعد باشد تا دیگری، تا حدودی با آن ویژگیهایی که او را خلاقتر میسازد مطابقت دارد و سازگار است. شاید درجهای از سادگی و آسانی که با آن شخص میتواند تجارب را از حالت معمولی خارج کند و چیزهای تخیلی و غیرواقعی را بپذیرد در هر دو مشترک است. اما، از طرف دیگر، نتایج ناکافی و ناقص هستند زیرا کارهای آزمایشی و تجربی دریافتن و پی بردن به توانایی هیپنوتیزم در افزایش خلاقیت ناکام مانده و به شکست منتهی شدهاند. (ک. پاورز، ۱۹۶۸؛ ک. باورز و وان درمون، ۱۹۷۰). تلقینات گیبون در این فصل شیوه و روش رایکوف را به منظور افزایش خلاقیت الگو قرار میدهد.
افزایش هیپنوتیزمی عملکرد و موفقیت ورزشی
اشاراتی به استفاده از هیپنوتیزم به منظور افزایش موفقیت و رزشی برای مدتهای مدید در آثار مکتوب آورده شده است. (مثلاً : لیندمن، ۱۹۵۸؛ میشل، ۱۹۷۲؛ تارسوز، a 1964 و b 1964؛ شولتز، ۱۹۳۲). در سال ۱۹۶۴، نارسوز دریافت که از ۱۲۵ قهرمان المپیک ژاپنی فقط ۲۵% برای ایجاد راهی برای کنار آمدن با اضطراب وقت گذاشته بودند و تعداد کمی از آنها این کار را به طور حساب شده و چنان که انتظار میرفت انجام داده بودند. از سوی دیگر آموزش شناختی و آموزش هیپنوتیزم این روزها به طور گستردهای برای ورزشکاران المپیک مورد استفاده قرار میگیرد.
این پیشنهاد من است که شما به طور جداگانه و تکتک برنامه کارآموزی هیپنوتیزمی را برای ورزشکاران بر اساس نیازهای ویژه انها طراحی کنید. یک برنامه آموزشی ممکن است بر اساس این که کدام یک از ده تکنیک زیر، برای هر ورزشکار نیاز است، تنظیم شود:
- افزایش اگاهی حسی و کنترل ماهیچهها
- افزایش تمرکز، کنترل گفتگوی درونی و کاهش آگاهی از محرکهای خارجی بیاهمیت
- کنترل اضطراب و هیجان، خشم و عصبانیت و تحریک پذیری
- تقویت انگیزه و اشتیاقو علاقه
- افزایش انرژی و احساسات نیروبخش و استقامت و بردباری
- تقویت توانایی عملکرد
- تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس و خوداتکایی
- کنترل درک موقعیت و زمان و تمرکز روی تجربه و رویداد جاری (طولانی کردن یا کوتاه کردن زمان)
- حل و رفع موانع و وقفههای ناآگاهانه و یا تضادها
- مدیریت کردن سختی و نگرانی
نظر دهید