آموزش علوم عرفانی,گر به خود آیی به خدایی رسی

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی

0

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی

مقدمه‌
مشرق‌ زمین‌ گاهواره‌ تمدن‌

در اینکه‌ روزگاری‌ مشرق‌ زمین‌ گاهواره‌ تمدن‌ بوده‌ است‌ شکی‌ نیست‌ بدان‌ جهت‌ که‌ علم‌ وصنعت‌ محل‌ و وطن‌ خاصی‌ ندارد بلکه‌ هر کجا تمدن‌ و فرهنگ‌ باشد علم‌ همانجاست‌ و دیگراینکه‌ علم‌ نور است‌ و سیر علوم‌ در بشر مانند حرکت‌ محسوس‌ آفتاب‌ است‌.
همانطوریکه‌ آفتاب‌ از شرق‌ طلوع‌ و در مغرب‌ غروب‌ می‌کند و دوباره‌ از مغرب‌ به‌ مشرق‌می‌رسد سیر علوم‌ نیز بدین‌ منوال‌ است‌; ما امروز در همان‌ حالت‌ هستیم‌ که‌ علوم‌ و صنایع‌ را ازاروپا و آمریکا می‌گیریم‌. تا چه‌ وقت‌ باز مشرق‌ زمین‌ کانون‌ علوم‌ و صنایع‌ گردد و اروپائیان‌محتاج‌ اخذ و اقتباس‌ از ما شوند دور نیست‌. مرحوم‌ همائی‌ در کتاب‌ تاریخ‌ علوم‌ اسلامی‌ این‌ امررا بعید نمی‌داند: ذالک‌ فضل‌ ا… یوتیه‌ من‌ یشاء
تاریخ‌ گواه‌ همین‌ مطلب‌ است‌ که‌ روزگاری‌ مشرق‌ زمین‌ گاهواره‌ تمدن‌ بوده‌ و در این‌ میان‌ قرن‌هفتم‌ از ویژگی‌ خاصی‌ برخوردار بوده‌ است‌. از یک‌ طرف‌ قتل‌ و کشتار و از طرف‌ دیگر شکوفائی‌علم‌ و دانش‌ و این‌ قرن‌ در درون‌ خود نابغه‌ای‌ را پروراند که‌ توانست‌ علم‌ و سیاست‌ را با سرپنجه‌تدبیر و دین‌ و اخلاق‌ را با انگشت‌ تنویر پیوندی‌ جانانه‌ زند و از به‌ خدمت‌ گرفتن‌ چنین‌دستگاهی‌ توانست‌ قله‌های‌ فرو ریخته‌ علم‌ و دانش‌ را دوباره‌ برافراشته‌ نماید و او کسی‌ نبود جز>خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌<.
در خاتمه‌ اگر سال‌ ۲۰۰۰ را از آن‌ جهان‌ اسلام‌ بدانیم‌ پس‌ بدان‌ امید که‌ دوباره‌ مشرق‌ زمین‌ گاهواره‌تمدن‌ گردد چونکه‌;
فیض‌ روح‌ القدس‌ ار باز مدد فرمایددیگران‌ هم‌ بکنند آنچه‌ مسیحا می‌کرد

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در یک‌ نگاه‌

اسم‌محمد بن‌ حسن‌ مکی‌ ابو جعفر معروف‌ به‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌
ولادت‌۱۱ جمادی‌ الاول‌ سال‌ ۵۹۷ هجری‌ در طوس‌
وفات‌۱۸ ذی‌ الحجه‌ سال‌ ۶۷۲ هجری‌ در کاظمین‌
مدت‌ عمر۷۵ سال‌

اساتید خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌

در عقلیات‌ : شاگرد فریدالدین‌ داماد و او شاگرد سیدصدرالدین‌ سرخسی‌ و او شاگرد افضل‌الدین‌و او شاگرد ابوالعباس‌ لوگری‌ و او شاگرد بهمنیار و او شاگرد ابوعلی‌ سینا.
در شرعیات‌ : شاگرد پدر بزرگوار خود و او شاگرد امام‌ فضل‌ ا…راوندی‌ و او شاگرد سید مرتضی‌علم‌ الهدی‌ و حضور در حوزه‌ درس‌ فقه‌ محقق‌ حلی‌ .
در ریاضیات‌ : کمال‌ الدین‌ محمد حاسب‌ . کمال‌ الدین‌ یونس‌ موصلی‌ و قطب‌ الدین‌ مصری‌ وابوالسعادات‌ اصفهانی‌ .
شاگردان‌ خواجه‌ ـ خواجه‌ اصیل‌ الدین‌ فرزند خواجه‌ نصیر، علامه‌ حلی‌ ، قطب‌ الدین‌ شیرازی‌ ابن‌میثم‌ بحرانی‌ ، کمال‌ الدین‌ افسطی‌ آبی‌ ـ سید رکن‌ الدین‌ استرآبادی‌ ـ ابن‌الفوطی‌ کمال‌الدین‌بغدادی‌ ابن‌ الخوام‌ عمادالدین‌ ـ ابن‌طاووس‌ ـ اثیرالدین‌ دومانی‌ ، حموینی‌ .

تألیفات‌ :

بیشتر در زمینه‌ کلام‌ ـ حکمت‌ ـ ریاضیات‌ ـ الهیات‌ ـ تعلیم‌ و تربیت‌ ـ اخلاق‌ و دیگر علوم‌اسلامی‌ است‌ که‌ قریب‌ به‌ ۸۰ جلد از آن‌ مشخص‌ است‌ که‌ تعدادی‌ در داخل‌ و مابقی‌ درکتابخانه‌های‌ خارج‌ از کشور موجود است‌ .
لمحه‌ عن‌ حیاه‌ الشیخ‌ نصیرالدین‌ الطوسی‌
الاسم‌ : محمد بن‌ محمد بن‌ حسن‌ مکی‌ ابو جعفر المعروف‌ بالشیخ‌ نصیرالدین‌الطوسی‌
الولاده‌ : ۱۱ جماد الاول‌ سنه‌ ۵۹۷ هجری‌ فی‌ طوس‌ .
الوفاه‌ : ۱۸ ذی‌ الحجه‌ سنه‌ ۶۷۲ هجری‌ فی‌ الکاظمیه‌
العمر : ۷۵ عاما
اساتذه‌ الشیخ‌ الطوسی‌
فی‌ العلوم‌ العقلیه‌ : کان‌ تلمیذ فریدالدین‌ الدین‌ الداماد و هو تلمیذ السیدصدرالدین‌ السرخسی‌ وهو تلمیذ افضل‌ الدین‌ و هو تلمیذ ابو العباس‌ اللوجری‌ و هو تلمیذ بهمنیار و هو تلمیذ ابوعلی‌سینا.
فی‌ العلوم‌ الشرعیه‌ : تتلمذ علی‌ ید ابیه‌ الفاضل‌ الذی‌ کان‌ بدوره‌ تلمیذا للامام‌ فضل‌ الله‌الراوندی‌ وهو تلمیذ السید مرتضی‌ علم‌ الهدی‌ و کان‌ یحضر فی‌ حوزه‌ درس‌ الفقه‌ محقق‌ الحلی‌.
فی‌ الریاضیات‌ : کان‌ اساتذته‌ کمال‌ الدین‌ محمد الحاسب‌، کمال‌الدین‌ یونس‌ الموصلی‌قطب‌الدین‌ المصری‌ ، و ابوالسعادات‌ الاصفهانی‌ .
طلاب‌ الشیخ‌ : الشیخ‌اصیل‌الدین‌ابنه‌ ، العلامه‌ الحلی‌، قطب‌الدین‌ الشیرازی‌، ابن‌ میثم‌ البحرانی‌،کمال‌ الدین‌ الافسطی‌ الابی‌، السیدرکن‌الدین‌الاسترآبادی‌ ، ابن‌ الفوطی‌ ، کمال‌الدین‌البغدادی‌،ابن‌الخوام‌عمادالدین‌، ابن‌طاووس‌ ، اثیرالدین‌ الدین‌ الدومانی‌ ، الحموینی‌ .
المولفات‌: اکثر مولفاته‌ حول‌ علم‌ الکلام‌ ، الحکمه‌ ، الریاضیات‌، الالهیات‌، التعلیم‌ و التربیه‌،الاخلاق‌، وباقی‌ العلوم‌ الاسلامیه‌ التی‌ عرف‌ منها(۸۰) مجلدا یوجد بعضها فی‌ مکتبات‌ داخل‌البلاد و بعضها فی‌ مکتبات‌الدول‌ الاخری‌.

تمدن‌ چیست‌ و سهم‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در تمدن‌ بشری‌چیست‌؟

تمدن‌ براساس‌ تعاریفی‌ که‌ از آن‌ شده‌ عبارت‌ است‌ همکاری‌ مردم‌ با یکدیگر در امور زندگانی‌ وفراهم‌ ساختن‌ اسباب‌ ترقی‌ و آسایش‌; و اصولا ظهور تمدن‌ هنگامی‌ امکان‌پذیر است‌ که‌ امنیت‌و آسایش‌ برقرار باشد و این‌ مهم‌ در زمان‌ خواجه‌ نصیر بخاطر حمله‌ مغول‌ به‌ ایران‌ میسر نشدمگر با یک‌ سیاست‌ خاص‌ که‌ آنهم‌ پیدا کردن‌ ضعف‌ دستگاه‌ حکومتی‌ بود که‌ پای‌بندی‌ آنها به‌مسایل‌ خرافی‌ همچون‌ پیشگوئی‌ و خواب‌ دیدن‌ توجه‌ خواجه‌ نصیر را به‌ خود جلب‌ کرد و او ازهمان‌ نقطه‌، سیاست‌ عملی‌ خود را به‌ اجرا گذاشت‌ که‌ همکاری‌ با دستگاه‌ در آن‌ مقطع‌ و عدم‌برخورد با مسایل‌ خرافی‌ مورد اعتقاد آنها یکی‌ از سیاستهای‌ مورد نظر بود که‌ تاریخ‌ در گذر ایام‌پاسخ‌ به‌ خدمت‌ گرفتن‌ چنین‌ دستگاهی‌ را داده‌ است‌ که‌ آنهم‌ مهار جنگ‌ و باز گرداندن‌ آرامش‌ بودکه‌ برای‌ پی‌ریزی‌ هر تمدنی‌ لازم‌ است‌; داستان‌ ذیل‌ تائید سیاستهای‌ بکار گرفته‌ شده‌ توسطخواجه‌ نصیر است‌ که‌ به‌ اختصار از نظرتان‌ می‌گذرد:
روزی‌ هلاکو به‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ می‌گوید که‌ یک‌ حادثه‌ جالب‌ را پیشگویی‌ کنید که‌ من‌مشخصٹ شاهد باشم‌ خواجه‌ ضمن‌ پذیرش‌ می‌گوید این‌ حادثه‌ در شب‌ پنجشنبه‌ اتفاق‌ خواهدافتاد که‌ همراه‌ با کسوف‌ است‌ و اتفاقٹ در آن‌ شب‌ هلاکو در خواب‌ بود و نگهبانان‌ اجازه‌ ورود به‌خواجه‌ را نمی‌دادند که‌ باعث‌ نگرانی‌ خواجه‌ شده‌ بود که‌ مبادا هلاکو این‌ حادثه‌ را نبیند; چاره‌اندیشید و شنید که‌ یکی‌ از خرافات‌ در باره‌ ماه‌گرفتگی‌ این‌ است‌ که‌ می‌گویند اژدها ماه‌ را گرفته‌پس‌ باید به‌ ظروف‌ مسینی‌ کوبید تا اژدها بترسد و ماه‌ را رها کند بلافاصله‌ خواجه‌ نگهبانان‌ را ازاین‌ قضیه‌ ترساند و آنها ظروف‌ مسین‌ را برداشته‌ و به‌ یکدیگر کوبیدند و این‌ باعث‌ شد که‌ خودهلاکو از خواب‌ بیدار شود و خواجه‌ آنچه‌ را که‌ دیده‌ بود به‌ هلاکو نشان‌ داد و او سخن‌ خواجه‌ راپذیرفت‌ و اعتبار علمی‌ و شخصیت‌ خواجه‌ برای‌ او تثبیت‌ شد.
پس‌ از آن‌، هلاکو از خواجه‌ سئوال‌ کرد آیا چون‌ ما دیشب‌ می‌دانستیم‌ که‌ ماه‌ خواهد گرفت‌، ماه‌
گرفته‌ است‌ یا اگر نمی‌دانستیم‌ ماه‌ می‌گرفت‌؟ خواجه‌ گفت‌ چه‌ شما می‌دانستید و چه‌ نمی‌دانستیداین‌ اتفاق‌ می‌افتاد. هلاکو پرسید آیا ما می‌توانستیم‌ از وقوع‌ این‌ حادثه‌ جلوگیری‌ کنیم‌؟ خواجه‌گفت‌ خیر متأسفانه‌ مسایل‌ طبیعی‌ و فلکی‌ در اختیار ما نیست‌ و از بشر هم‌ کاری‌ برنمی‌آید.هلاکو گفت‌ کاری‌ که‌ اگر ما بدانیم‌ یا ندانیم‌ اتفاق‌ می‌افتاد و اگر بدانیم‌ نمی‌توانیم‌ از وقوعش‌جلوگیری‌ کنیم‌ دانستنش‌ چه‌ سودی‌ دارد؟ خواجه‌ نصیرالدین‌ تدبیری‌ اندیشید که‌ هلاکو آمادگی‌برای‌ درک‌ مسایل‌ علمی‌ را ندارد لذا با بعضی‌ از دوستانش‌ مشورت‌ کرد و نتیجه‌ آن‌ شد که‌ آنان‌ دودیگ‌ بزرگ‌ مسین‌ را از بالای‌ محلی‌ مرتفع‌ که‌ در نزدیکی‌ خیمه‌ هلاکو است‌ بزمین‌ بیاندازند دراین‌ هنگامه‌ که‌ هلاکو از شکار برمی‌گشت‌ خواجه‌ باتفاق‌ او وارد شدند اما خواجه‌ به‌ هلاکو گفت‌که‌ صحبت‌ محرمانه‌ای‌ با شما دارم‌ و آن‌ اینست‌ که‌ تا چند لحظه‌ دیگر صدای‌ مهیبی‌ خواهیدشنید لطفٹ نترسید و فقط به‌ چهره‌ اطرافیان‌ نگاه‌ کنید به‌ موقع‌ علت‌ قضیه‌ را توضیح‌ خواهم‌ داد;میهمانان‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌ وارد شدند که‌ ناگهان‌ صدای‌ مهیبی‌ بلند شد هر یک‌ عکس‌العملی‌ ازخود نشان‌ دادند فقط هلاکو و خواجه‌ نصیرالدین‌ آرام‌ نشسته‌ بودند، در این‌ لحظه‌ خواجه‌ گفت‌اگر جنابعالی‌ از این‌ قضیه‌ مطلع‌ نبودید حتمٹ می‌ترسید و این‌ اطلاع‌ باعث‌ شد که‌ شما از این‌ صدانهراسید. خاصیت‌ پیشگوئی‌ و پیش‌بینی‌ منجمین‌ واقعی‌ این‌ است‌ که‌ به‌ شما آرامش‌ می‌دهد وهمین‌ باعث‌ شد که‌ خواجه‌ بعنوان‌ مشاور هلاکو انتخاب‌ شود.
پس‌ از اینکه‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در دربار هلاکو خان‌ محبوبیت‌ یافت‌ و بعنوان‌ مشاورانتخاب‌ شد از فرصت‌ بدست‌ آمده‌ کمال‌ استفاده‌ را برد و شروع‌ به‌ پی‌ریزی‌ بنای‌ تمدن‌ عظیمی‌نمود که‌ تاریخ‌ از آن‌ بهره‌های‌ فراوانی‌ برده‌ است‌.

نشانه‌های‌ تمدن‌

ـ رفتن‌ به‌ دربار هلاکو خان‌ و مهار جنگ‌ و خونریزی‌ و برگرداندن‌ آرامش‌
ـ احترام‌ و تکریم‌ علماء و دانشمندان‌
ـ تأمین‌ هزینه‌ زندگی‌ دانشمندان‌ از طریق‌ موقوفات‌ و ساخت‌ اولین‌ کوی‌ دانشمندان‌ وابسته‌ به‌رصدخانه‌ مراغه‌
ـ دعوت‌ دانشمندان‌ و صاحبنظران‌ از دیگر بلاد به‌ مراغه‌
ـ تأسیس‌ رصدخانه‌ مراغه‌ و یا به‌ تعبیری‌ دانشگاه‌ مراغه‌
ـ جمع‌آوری‌ و خریداری‌ کتب‌ و تأسیس‌ کتابخانه‌
یکی‌ از عوامل‌ تمدن‌ و ابزار رشد و ترقی‌، علماء و دانشمندان‌ می‌باشند که‌ خواجه‌ نصیرالدین‌طوسی‌ از این‌ عامل‌ بخوبی‌ استفاده‌ کرد. در حقیقت‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در زمان‌ خودش‌تمدنی‌ بنا نهاد که‌ می‌توان‌ گفت‌ عالی‌ترین‌ بنای‌ تمدن‌ بوده‌ است‌ که‌ امروزه‌ ما نیز بخشی‌ از تمدن‌را وامدار و مدیون‌ افکار و آثار و خدمات‌ آن‌ نابغه‌ اسلامی‌ هستیم‌.
برای‌ تکمیل‌ بحث‌ لازم‌ است‌ که‌ به‌ یک‌ پرسش‌ پاسخ‌ داده‌ شود; و آن‌ پرسش‌ این‌ است‌ که‌ آیااصولا رفتن‌ علماء و دانشمندان‌ به‌ دربار درست‌ است‌ یا خیر؟ این‌ سئوالی‌ است‌ که‌ از دیربازمطرح‌ بوده‌ و جوابها نیز مشخص‌ است‌ و آن‌ اینست‌ که‌; کدام‌ و چه‌ عالمی‌ به‌ دربار می‌رود؟ اگرعالمی‌ خود ساخته‌ باشد آیا رفتن‌ او محل‌ اشکال‌ است‌؟ کما اینکه‌ در مورد خواجه‌ نصیرالدین‌،اکثر علماء اتفاق‌ نظر دارند و رفتن‌ او را به‌ دربار مورد تائید قرار داده‌اند.
حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) بنیانگذار جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ درباره‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌چنین‌ می‌فرمایند:
… و اما قضیه‌ خواجه‌ نصیر و امثال‌ خواجه‌ نصیر شما می‌دانید این‌ را که‌ خواجه‌ نصیر که‌ در این‌دستگاه‌ وارد می‌شد نمی‌رفت‌ وزارت‌ بکند می‌رفت‌ آنها را آدم‌ کند نمی‌رفت‌ برای‌ اینکه‌ در تحت‌نفوذ آنها باشد می‌خواست‌ آنها را مهار کند تا آن‌ اندازه‌ای‌ که‌ بتواند; کارهایی‌ که‌ خواجه‌ نصیر برای‌مذهب‌ کرد آن‌ کارهاست‌ که‌ خواجه‌ نصیر را خواجه‌ نصیر کرد.
با این‌ کلام‌ حضرت‌ امام‌ (ره‌)، رفتن‌ خواجه‌ نصیر به‌ دربار نیز منتفی‌ می‌شود. پس‌ با رفتن‌ او به‌دربار هلاکو، انسانهای‌ زیادی‌ نجات‌ یافتند، که‌ سنی‌ و شیعه‌ بودن‌ هم‌ مطرح‌ نبوده‌، بلکه‌ وقتی‌ به‌تاریخ‌ مراجعه‌ می‌کنیم‌ می‌بینیم‌ که‌ ابن‌ ابی‌الحدید شارح‌ نهج‌البلاغه‌ که‌ شیعی‌ مذهب‌ نبوده‌خواجه‌ نصیر برای‌ نجات‌ جان‌ او اهتمام‌ کامل‌ ورزیده‌ است‌. درست‌ در زمانیکه‌ علماء ودانشمندان‌ و انسانها کشته‌ می‌شدند و از علم‌ و فرهنگ‌ دانش‌ خبری‌ نبوده‌ خواجه‌ نصیر در همان‌عصر و از میان‌ همان‌ قوم‌ پایه‌های‌ تمدن‌ را می‌ریزد که‌ برای‌ همیشه‌ باقی‌ است‌

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و رصدخانه‌ مراغه‌
(نوزایش‌ ستاره‌شناسی‌ در جهان‌ اسلام‌)

>هوالذی‌ جعل‌ الشمس‌ ضیاء والقمر نورٹ و قدره‌ منازل‌ لتعلمو عدد السنین‌
والحساب‌<(یونس‌ ۵).
اوست‌ خدایی‌ که‌ خورشید را رخشان‌ و ماه‌ را تابان‌ قرار داد و سیر ماه‌ را در منازلی‌ معین‌ کرد تابدینوسیله‌ شما سالها و حساب‌ را بدانید. خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ پس‌ از اطمینان‌ از اینکه‌هلاکو عواید موقوفات‌ را در اختیارش‌ قرار می‌دهد اقدام‌ به‌ ساخت‌ رصدخانه‌ در سال‌ ۶۵۷هجری‌ می‌نماید و در سال‌ ۶۷۲ قبل‌ از افتتاح‌ رسمی‌ دارفانی‌ را وداع‌ می‌گوید که‌ مسئولیت‌ اداره‌این‌ بنای‌ عظیم‌ بدست‌ فرزند ارشدش‌ خواجه‌ اصیل‌الدین‌ سپرده‌ می‌شود.
بنیاد بین‌المللی‌ ستاره‌شناسی‌، یا دانشگاه‌ مراغه‌، نامی‌ است‌ که‌ زیبنده‌ این‌ رصدخانه‌ است‌ و دراهمیتش‌ همین‌ بس‌ که‌ دانشمندان‌ اسلامی‌ و غربی‌ به‌ عظمتش‌ پی‌ برده‌اند و معتقدند که‌ نوزایشی‌که‌ در امر ستاره‌شناسی‌ در دنیای‌ اسلام‌ با ساخت‌ رصدخانه‌ مراغه‌ بوجود آمده‌ تمامٹ مدیون‌ این‌نابغه‌ اسلامی‌ است‌ که‌ جامعیت‌ او مورد تحسین‌ همگان‌ است‌. در همین‌ زمینه‌ دانشمند فیزیکدان‌مسلمان‌ پاکستانی‌ برنده‌ جایزه‌ نوبل‌ فیزیک‌ سال‌ ۱۹۷۹ مرحوم‌ دکتر عبدالسلام‌ می‌گوید;رصدخانه‌ مراغه‌ با بیست‌ منجم‌ از سراسر دنیای‌ اسلام‌ تحت‌ سرپرستی‌ دانشمند بزرگ‌ خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ احتمالا نخستین‌ رصدخانه‌ جهان‌ بمعنی‌ واقعی‌ کلمه‌ بوده‌ است‌ و در جای‌دیگر می‌گوید; رصدخانه‌ استانبول‌، چین‌، و حتی‌ رصدخانه‌های‌ هند در قرن‌ دوازدهم‌ نیز همه‌ ازجلوه‌های‌ رصدخانه‌ مراغه‌ است‌.
ناگفته‌ نماند که‌ قبل‌ از خواجه‌ نصیرالدین‌ دروس‌ ریاضیات‌ و نجوم‌ موافقین‌ و مخالفینی‌ داشت‌که‌ این‌ مباحث‌ سیر نزولی‌ را طی‌ می‌کرد و جامعیت‌ خواجه‌ نصیر بود که‌ توانست‌ به‌ این‌ دروس‌سیر تکاملی‌ دهد و جان‌ تازه‌ای‌ بخشد و همین‌ امر باعث‌ شد تا زمان‌ شیخ‌ بهائی‌ و بعد از او تاهمین‌ اواخر دروس‌ نجوم‌ و ریاضیات‌ جزو دروس‌ حوزویان‌ بحساب‌ آید.
به‌ موازات‌ ساخت‌ رصدخانه‌ مراغه‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ اقداماتی‌ در چند مرحله‌ انجام‌ دادکه‌ بدین‌ شرح‌ است‌: در مرحله‌ اول‌ دعوت‌ عام‌ از دانشمندان‌ که‌ بخاطر حمله‌ مغول‌ ترک‌ دیارنموده‌ بودند بالاخص‌ دانشمندان‌ ستاره‌شناس‌ از نقاط دور و نزدیک‌ تا حتی‌ چین‌ به‌ مراغه‌ بدون‌در نظر گرفتن‌ مکتب‌ و مذهب‌; در مرحله‌ دوم‌ جمع‌آوری‌ کتبی‌ که‌ در زمینه‌ ستاره‌شناسی‌ و نجوم‌بود که‌ توانست‌ آنها را در اختیار دانشمندان‌ قرار دهد و با توجه‌ به‌ ساخت‌ رصدخانه‌ مراغه‌ که‌زمانی‌ حدود ۱۵ سال‌ طول‌ کشید تا آنجا پیش‌ رفت‌ که‌ گفتگوی‌ علمی‌ چندین‌ ساله‌ او به‌ مکتب‌مراغه‌ و منزلش‌ به‌ دارالعلم‌ طوسی‌ شهرت‌ پیدا کرد.
محصول‌ گفتگوهای‌ علمی‌ درباره‌ نجوم‌ کتابی‌ است‌ بنام‌ زیج‌ ایلخانی‌ که‌ توسط خواجه‌نصیرالدین‌ برشته‌ تحریر درآمده‌ که‌ تدوین‌ و تنظیم‌ این‌ کتاب‌ به‌ عقیده‌ همگان‌ بمنزله‌ میوه‌ وثمره‌ رصدخانه‌ مراغه‌ است‌.
در مرحله‌ سوم‌ آنطوریکه‌ که‌ از تحقیقات‌ بدست‌ می‌آید نشانگر این‌ است‌ که‌ خواجه‌ نصیرالدین‌طوسی‌ همزمان‌ بنای‌ رصدخانه‌ اقدام‌ به‌ ساخت‌ کوی‌ دانشمندان‌ وابسته‌ به‌ مرکز علمی‌ رصدخانه‌مراغه‌) با تمام‌ امکانات‌ رفاهی‌ می‌نماید و حتی‌ مایحتاج‌ عمومی‌ آنها را نیز تأمین‌ می‌کرده‌ که‌محققین‌ بتوانند سبک‌ بال‌ به‌ کار تحقیق‌ و پژوهش‌ بپردازند کاری‌ که‌ دنیای‌ غرب‌ هم‌اکنون‌ بدان‌عمل‌ می‌کند بامید آنروزیکه‌ بتوانیم‌ چنین‌ مکانهایی‌ را در اختیار محققین‌ قرار دهیم‌. در هرصورت‌ می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌ اولین‌ بنیاد بین‌المللی‌ ستاره‌شناسی‌ اسلامی‌ که‌ توسطخواجه‌ نصیرالدین‌ در قرن‌ هفتم‌ ساخته‌ شده‌ بمنزله‌ مواد اولیه‌ رصدخانه‌های‌ قرون‌ بعدی‌ بوده‌است‌ که‌ تمدن‌ بشری‌ و بالاخص‌ ستاره‌شناسی‌ امروز مدیون‌ جامعیت‌ و بینش‌ و تفکر این‌ نابغه‌اسلامی‌ است‌ تا آنجا که‌ هم‌اکنون‌ پرگار ساخته‌ شده‌ توسط خواجه‌ نصیر و همچنین‌ اسباب‌ وابزار رصدی‌ در موزه‌ لندن‌ موجب‌ اعجاب‌ و تحسین‌ بینندگان‌ است‌.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و آیت‌ا حسن‌زاده‌ آملی‌

در حال‌ حاضر در جمع‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ آگاهترین‌ به‌ مسایل‌ نجومی‌ و ریاضی‌قدیم‌ آیت‌ا حسن‌زاده‌ آملی‌ می‌باشند که‌ سالیان‌ متمادی‌ در زمینه‌ ریاضی‌ و نجوم‌ تدریس‌ وتحقیقاتی‌ داشته‌اند که‌ بخشی‌ از آن‌ در زمینه‌ آثار خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ می‌باشد که‌ ذیلا ازنظرتان‌ می‌گذرد:
ریاضیات‌ ]تشریح‌ الافلاک‌ شیخ‌ بهائی‌ فارسی‌ هیأت‌ شرح‌[ چغمینی‌ کتب‌ متوسطات‌ تدریس‌مباحث‌ وقت‌ و قبله‌، بیست‌ باب‌ اسطرلاب‌ خواجه‌ نصیر، و هفتاد باب‌ شیخ‌ بهائی‌.
تألیفات‌: ۱ـ شرح‌ زیج‌ بهادری‌ به‌ فارسی‌ ۲ـ دروس‌ فی‌ معرفه‌الوقت‌ و القبله‌ به‌ عربی‌ ۳ـ رساله‌ درسی‌ فصل‌ در معرفت‌ وقت‌ و قبله‌ بفارسی‌ ۴ـ شرح‌ اکرمانالاوس‌ در مثلثات‌ کروی‌ به‌ عربی‌ ۵ـرساله‌ در میل‌ کلی‌ ۶ـ رساله‌ در ظل‌ (تانژایت‌) ۷ـ رساله‌ در معرفت‌ مقدار بعد مابین‌المرکزین‌ به‌عربی‌ که‌ شرح‌ قسمتی‌ از فصل‌ چهارم‌ مقاله‌ سوم‌ تحریر محبسطی‌ خواجه‌ نصیر می‌باشد ۸ـرساله‌ای‌ در حدوث‌ فجر بیان‌ صبح‌ کاذب‌ و صادق‌ و تعاکس‌ صبح‌ و شفق‌ به‌ عربی‌ ۹ـ رساله‌ای‌در تکسیر دایره‌ ۱۰ـ رساله‌ای‌ در تعیین‌ سمت‌ قبله‌ و تشخیص‌ ظهر حقیقی‌ مدینه‌ منوره‌ باعجازرسول‌ا ۱۱ـ تعلیقات‌ بر دوره‌ اصول‌ اقلیدس‌ ۱۲ـ مجموعه‌ چند رساله‌ نجومی‌ که‌ چاپ‌ شده‌ وحضرت‌ استاد تعلیقاتی‌ بر کتب‌ ریاضی‌ و غیر ریاضی‌ خواجه‌ نصیر دارند که‌ بعضی‌ از آنها به‌چاپ‌ رسیده‌ و بعضی‌ هنوز بزیور طبع‌ آراسته‌ نگردیده‌; توفیقات‌ ایشان‌ را از خداوند بزرگ‌خواستارم‌.

بازدید حضرت‌ آیت‌ا حسن‌زاده‌ آملی‌ از رصدخانه‌ مراغه‌

در سال‌ ۱۳۸۷ هجری‌ قمری‌ در اواخر ماه‌ رجب‌ به‌ دیدن‌ رصدخانه‌ مراغه‌ رفتم‌ قبل‌ از حرکت‌ باقرآن‌ استخاره‌ کردم‌ این‌ آیه‌ آمد: الم‌ یسیرو فی‌الارض‌ فیظرو و کیف‌ کان‌ عاقبه‌ الذین‌ من‌ قبلهم‌ …(روم‌ ۸) چون‌ در تبریز شنیدم‌ که‌ قبر هلاکو در مراغه‌ است‌ بیاد آیه‌ افتادم‌.
رصدخانه‌ را جناب‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در زمان‌ هلاکو بنا کرده‌ است‌ و از آن‌ زیج‌ ایلخانی‌را تدوین‌ و تنظیم‌ فرموده‌ است‌ این‌ رصدخانه‌ قسمتی‌ از آن‌ بر بالای‌ کوهی‌ که‌ در طرف‌ غربی‌شهر مراغه‌ است‌ بنا شده‌ است‌ و قسمتی‌ از آن‌ در پهلوی‌ آن‌ کوه‌ به‌ جانب‌ غرب‌ است‌ و وضع‌جغرافیائی‌ و محل‌ طبیعی‌ مناسب‌ آن‌ برای‌ بنای‌ رصدخانه‌ شگفت‌ است‌، که‌ در این‌ حسن‌ صنعت‌چه‌ ذوق‌ و سلیقه‌ای‌ اعمال‌ شده‌ است‌ آثار بالای‌ کوه‌ به‌ کلی‌ از بین‌ رفته‌ است‌ که‌ فقط ویرانه‌ای‌بصورت‌ چندین‌ تل‌ و تپه‌ مشاهده‌ می‌شود اما آنچه‌ در جانب‌ غربی‌ کوه‌ است‌ تا اندازه‌ای‌ بعضی‌از آثار باقیمانده‌ است‌ اینجانب‌ با چراغ‌ وارد بعضی‌ از چاهها و خانه‌های‌ آن‌ شدم‌ و به‌ یاد گفتارغیاث‌ اللغه‌ افتادم‌ که‌ گفته‌ است‌ چاه‌ ستاره‌ جو نوعی‌ رصد است‌، که‌ به‌ عمق‌ ۶۰ گز چاهی‌ کاوندو بالای‌ آن‌ بامی‌ برآرند ۶۰ گز بلند و آنرا مشبک‌ ساخته‌ و نشینند و کیفیت‌ نجوم‌ و افلاک‌ رادریابند، آنگه‌ گفت‌ با می‌بر آرند مشبک‌ ساخته‌، در جانب‌ غربی‌ رصدخانه‌ مراغه‌ برجی‌ مشابه‌همین‌ وصف‌ بنا نهاده‌ بودند ولی‌ در زیر آن‌ چاهی‌ مشاهده‌ نمی‌شد که‌ شاید بر اثر مرور زمان‌ پرشده‌ باشد، از جمله‌ آثاری‌ که‌ خیلی‌ جالب‌ بود اینکه‌ در همان‌ جانب‌ غربی‌ رصدخانه‌ حلقه‌ای‌ درطره‌ مرتفع‌ کوهی‌ بر خط نصف‌النهار وسط آن‌ حفر شده‌ بود چون‌ این‌ خود کمترین‌ در علم‌ هیأت‌و نجوم‌ و استخراج‌ از زیجات‌ و عمل‌ اسطرلاب‌ و ربع‌ مجیب‌ زحمت‌ فراوان‌ کشیده‌ است‌ آن‌منظره‌ رصدخانه‌ با اینکه‌ رسمی‌ از او باقیمانده‌ بود فوق‌العاده‌ برایم‌ مفید بود و هیچ‌ میل‌ نداشتم‌که‌ از آنجا بدر آیم‌ تا هوا تاریک‌ شده‌ بود و تنها بودم‌ و به‌ حکم‌ ضرورت‌ بسوی‌ مراغه‌ رهسپارشدم‌ و به‌ همین‌ قدر مبتهج‌ بودم‌ که‌ در جایی‌ قدم‌ نهادم‌ که‌ قدمگاهی‌ مثل‌ جناب‌ خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ بوده‌ است‌ از وصف‌ حالم‌ در آن‌ مدت‌ کوتاه‌ اقامتم‌ به‌ تنهایی‌ در محل‌رصدخانه‌ ناتوانم‌ گاهی‌ به‌ قصیده‌ معروف‌ خاقانی‌
هان‌ ای‌ دل‌ عبرت‌ بین‌از دیده‌ نظر کن‌ هان‌
مترنم‌ بودم‌ و گاهی‌ به‌ چکامه‌ امیر معزی‌
ای‌ ساربان‌ منزل‌ مکن‌ جز در دیار یار من
‌تا یک‌ زمان‌ زاری‌ کنم‌ بر ربع‌ و اطلال‌ و دمن‌
زمزمه‌ داشتم‌ و گاهی‌ در بقیت‌ آثاری‌ که‌ حکایت‌ از بعض‌ اعمال‌ رصدی‌ می‌کرد متحیر بودم‌.

استخراج‌ آیه‌ تطهیر به‌ روش‌ زبروبنیات‌ توسط خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌

انما یرید ا… لیذهب‌ عنکم‌ الرحبس‌ اهل‌ البیت‌ و یطهرکم‌ تطهیرٹ(احزاب‌ ۳۲)
قبل‌ از بیان‌ خواجه‌ نصیر درباره‌ آیه‌ تطهیر لازم‌ است‌ که‌ معنی‌ زبر و بنیات‌ را بدانیم‌. آنطور که‌ درکتابها نوشته‌اند زبر بضمتین‌ جمع‌ زبور و بفتح‌ بمعنی‌ کتابست‌ و بنیات‌ جمع‌ بنیه‌ بمعنی‌ حجت‌است‌. در جای‌ دیگر زبر بمعنی‌ قطع‌ نیز معنی‌ شده‌ است‌ (فتعطعوا امرٹ بنهیم‌ زبرٹ) جائتهم‌ رسلهم‌باالبنیات‌ و الزبر) بنیه‌ در بعضی‌ از لغات‌ بمعنی‌ معجزه‌ نیز معنی‌ شده‌ است‌. در هر صورت‌ زبر وبنیات‌ دو قاعده‌ توأم‌ و با هم‌ هستند. واضع‌ آن‌ مشخص‌ نیست‌ بعضی‌ نسبت‌ به‌ خواجه‌ نصیرمی‌دهند که‌ احتیاج‌ به‌ تحقیق‌ بیشتری‌ دارد. موضوع‌ علم‌ زبر و بنیات‌ حروف‌ و کلمات‌ قرآنیه‌است‌ برای‌ استخراج‌ و کشف‌ مجهولات‌. اکنون‌ جهت‌ آشنایی‌ خوانندگان‌ اشاره‌ کوتاهی‌ به‌ زبر وبنیات‌ که‌ در بعضی‌ از کتب‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ است‌، جلب‌ می‌کنیم‌. در تمامی‌ حروف‌ اول‌ آنها رازبر و تتمه‌ آنها را بنیات‌ گویند مثلا علی‌ (ع‌) زبر و (لی‌) بنیات‌ که‌ می‌گویند از زبر و بنیات‌ محمداسلام‌ است‌ و علی‌ ایمان‌ محمد که‌ عبارت‌ است‌ میم‌ . حا . میم‌ . دال‌ است‌ چون‌ زبر آنها حذف‌شدو باقی‌ می‌ماند یم‌.ا.یم‌.ال‌ که‌ مجموع‌ آنها می‌شود ۱۳۲ و اسلام‌ نیز ۱۳۲ و همچنین‌ لفظ علی‌عین‌ ـ لام‌ ـ یاء می‌باشد چون‌ حرف‌ اول‌ که‌ زبر است‌ حذف‌ شود باقی‌ می‌ماند. ین‌ ـ ام‌ ۱ که‌مجموع‌ ۱۰۲ است‌ و ایمان‌ نیز ۱۰۲ است‌.
می‌گویند:
خورشید کمال‌ است‌ نبی‌ ماه‌ و لی‌اسلام‌ محمد است‌ و ایمان‌ علی‌
گر بینه‌ای‌ در این‌ سخن‌ می‌طلبی‌بنگر که‌ زبنیات‌ اسما است‌ جلی‌
رمزی‌ است‌ کتاب‌ حق‌ تمامی‌ بنظام‌اسرار الهی‌ است‌ بهر بطن‌ کلام‌
از اسم‌ محمد که‌ بود مصور کل‌در یاب‌ زبنیاتش‌ اسلام‌
در مثال‌ دیگر می‌گویند:
علم‌ برابر است‌ با عمل‌ و هر دو بحساب‌ جمل‌ مساویند با ۱۴۰ من‌ آمن‌ برابر است‌ باعلی‌ابیطالب‌
جمله‌ لااله‌الاا ۱۲ حرف‌ روز هم‌ ۱۲ ساعت‌ می‌باشد.
محمد رسول‌ا ۱۲ حرف‌ شب‌ هم‌ ۱۲ ساعت‌
مجموع‌ هر دو ۲۴ ساعت‌ شبانه‌روز است‌.
هر سال‌ ۱۲ ماه‌ جانشینان‌ پیغمبر ۱۲ نفر می‌باشد جمع‌ ۲۴
بینات‌ بسم‌ال الرحمن‌ الرحیم‌ بعد از اسقاط مکررات‌ ۲۱۷ است‌ علی‌ابیطالب‌ ۲۱۷ است‌.
مثال‌ دیگر زبر آیه‌ شریفه‌ الحمد رب‌ العالمین‌ ۵۸۳ این‌ عدد برابر است‌ با محمد علی‌ فاطمه‌حسن‌ و حسین‌ و آخرین‌ مثال‌ فواتح‌ سور پس‌ از اسقاط مکررات‌ منطوق‌ آنها (نقطه‌دار) صراطعلی‌ حق‌ نمسکه‌ است‌.
انما یریدا لیذهب‌ عنکم‌ الرجس‌ اهل‌ البیت‌ و یطهرکم‌ تطهیرٹ
(انما) زبرش‌ ۹۲ و محمد ۹۲ بنیاتش‌ ۳۶۲ وصی‌ بحق‌ علی‌ ۳۶۲
(یریدا) زبرش‌ ۲۹۰ بنیاتش‌ ۲۲۷ مجموع‌ زبر و بنیات‌ ۵۱۷ امام‌ الهمام‌ الحسن‌ بن‌ علی‌ ۵۱۷
(لیذهب‌) زبر آن‌ ۷۴۷ بنیاتش‌ ۲۷۵ مجموع‌ ۸۲۲ و الامام‌ الکامل‌ ابوعبدا الحسین‌ بن‌ ابیطالب‌۸۲۲
(عنکم‌) زبر آن‌ ۱۸۰ بنیاتش‌ ۲۴۷ مجموع‌ ۴۲۷ امام‌ علی‌ زین‌العابدین‌ ۴۲۷
(الرجس‌) زبر آن‌ ۲۹۴ بنیات‌ ۲۶۲ مجموع‌ ۵۵۶ ما حی‌ کفر و حامی‌ اسلام‌ ۵۵۶ (امام‌ زمان‌)
(اهل‌ البیت‌) زبر آن‌ ۴۷۹ بنیات‌ ۳۰۶ مجموع‌ ۷۸۵ محمدالباقر و جعفر ۷۸۵
(یطهرکم‌) زبر آن‌ ۲۹۰ بنیات‌ ۱۴۲ مجموع‌ ۴۳۲ امام‌ موسی‌ و علی‌ و محمدجواد ۴۳۲
تطهیرٹ زبر آن‌ ۶۲۵ بنیات‌ ۱۱۵ مجموع‌ ۷۴۰ والنقی‌ و العسگری‌ و الهادی‌ ۷۴۰
بعضی‌ دیگر از عنکم‌ اهل‌ البیت‌ استخراجی‌ دیگری‌ بدین‌ شرح‌ نموده‌اند.
زبر عنکم‌ اهل‌ البیت‌ ۶۵۹ بنیات‌ ۵۵۳ مجموع‌ ۱۲۱۲ است‌.
امام‌ الواهب‌ علی‌ ولی‌ا و فاطمه‌ السبطین‌ الحسن‌ و الحسین‌ و اولاد الحسین‌ ۱۲۱۲

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و نبوغ‌

حضرت‌ علی‌ (ع‌) می‌فرمایند که‌ انسان‌ دارای‌ دو عقل‌ هست‌ عقل‌ مطبوع‌ و عقل‌ مسموع‌مادامیکه‌ عقل‌ مطبوع‌ نباشد عقل‌ مسموع‌ نمی‌تواند کاری‌ انجام‌ دهد و بهمین‌ مضمون‌ علم‌مطبوع‌ و مسموع‌ هم‌ داریم‌
العلم‌ علمان‌ مطبوع‌ و مسموع‌ و لاینفع‌ المسموع‌ اذالم‌ یکن‌ المطبوع‌
دانش‌ بر دو قسم‌ است‌ دانش‌ فطری‌ که‌ در نهاد انسان‌ است‌ و دانش‌ شنیدنی‌ و هر گاه‌ با دانش‌فطری‌ همراه‌ نباشد سودی‌ نمی‌دهد در هر صورت‌ در احادیثی‌ که‌ عقل‌ را بر دو قسم‌ کرده‌اند نهایتٹهمان‌ علم‌ و دانش‌ است‌. دانش‌ فطری‌ جایگاهی‌ است‌ که‌ دانش‌ شنیدنی‌ در آنجا آشیانه‌ می‌گذارد;دانش‌ فطری‌ خدادادی‌ است‌ که‌ خداوند به‌ یک‌ نفر داده‌ که‌ در میان‌ اجتماع‌ خودمان‌ زیاد دیده‌ شده‌که‌ افرادی‌ که‌ درس‌ نخوانده‌ و تحصیل‌ نکرده‌اند ولی‌ از یک‌ هوش‌ سرشاری‌ برخوردارند که‌ موردتوجه‌ و مشورت‌ مردم‌ قرار می‌گیرند بخاطر همان‌ دانش‌ و عقل‌ طبیعی‌ که‌ خداوند در وجود آنهانهاده‌ است‌ چنین‌ انسانهایی‌ اگر موفق‌ شوند و درس‌ بخوانند واقعٹ نابغه‌ می‌شوند. اکثر دانشمندان‌و صاحبان‌ ابتکار همانها هستند که‌ عقل‌ و دانش‌ فطری‌ آنها خدادادی‌ بوده‌ و توانستند بکمک‌تحصیل‌ و تدریس‌ و یا به‌ تعبیری‌ عقل‌ و دانش‌ شنیدنی‌ باین‌ درجه‌ برسند و خواجه‌ نصیرالدین‌طوسی‌ بی‌ شک‌ از کسانی‌ است‌ که‌ از عقل‌ و دانش‌ و هوش‌ فطری‌ برخوردار بوده‌ و بکمک‌تحصیل‌ دانش‌ توانسته‌ نبوغ‌ خود را به‌ بلوغ‌ برساند شاهد بر این‌ مدعا مطلب‌ حاجی‌ خلیفه‌ ازدانشمندان‌ اهل‌ تسنن‌ در کتاب‌ مشهورش‌ کشف‌ الظنون‌ است‌، ایشان‌ در طبقات‌ علما نکته‌ بسیارجالبی‌ دارد که‌ می‌گوید; دانشمندان‌ دو دسته‌ هستند بعضی‌ مصرفی‌ هستند از این‌ و آن‌ می‌گیرندو دستمایه‌ کارشان‌ قرار می‌دهند که‌ این‌ خود یک‌ هنر است‌ دسته‌ دیگر آنها هستند که‌ خودشان‌منبع‌ هستند از آنها گرفته‌ می‌شود آنها از کسی‌ نمی‌گیرند و برای‌ مثال‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌را معرفی‌ کرده‌ و می‌گوید کاالنصیرالطوسی‌.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و ریاضیات‌

در گذشته‌ فنون‌ ریاضی‌ به‌ چهار دوره‌ تقسیم‌ می‌شده‌ است‌:
۱ـ دوره‌ ابتدائی‌ که‌ اصول‌ اقلیدس‌ را می‌خواندند
۲ـ دوره‌ متوسط شامل‌ علوم‌ ریاضی‌ بین‌ ابتدائی‌ و عالی‌
۳ـ دوره‌ عالی‌ که‌ کتاب‌ محبسطی‌ را می‌خواندند
۴ـ دوره‌ پیشرفته‌ که‌ به‌ آن‌ اکر می‌گفتند
در میان‌ دانشمندان‌ ریاضی‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ را معمار و پدر ریاضی‌ می‌دانند بدان‌ جهت‌ که‌بخش‌ عظیمی‌ از تألیفات‌ و تحریرات‌ او درباره‌ نجوم‌ و ریاضی‌ می‌باشد. بخشی‌ از کتب‌ ریاضی‌او بشرح‌ ذیل‌ می‌باشد:

تألیفات‌:

۱ـ کتاب‌ کشف‌ القناع‌ عن‌ اسرار شکل‌ قطاع‌ که‌ خواجه‌ نصیر در این‌ کتاب‌ اثبات‌ کرده‌ که‌ از یک‌شکل‌ قطاع‌ هندسی‌ می‌توان‌ ۴۹۷۶۲۴ شکل‌ دیگر هندسی‌ بدست‌ آورد.
۲ـ کتاب‌ جوامع‌ الحساب‌ با التخت‌ و التراب‌ که‌ درباره‌ جمع‌ و تفریق‌ و کسرها است‌.
۳ـ الرساله‌ الشافیه‌ عن‌ الشک‌ فی‌ الخطوط المتوازیه‌ موضوع‌ قواعد هندسی‌ از اصول‌ پنجم‌اقلیدس‌ است‌.
۴ـ رساله‌ای‌ در اثبات‌ اینکه‌ ممکن‌ نیست‌ مجموع‌ دو عدد مربع‌ فرد عدد مربع‌ باشد.
۵ـ رساله‌ای‌ در ضرب‌ و تقسیم‌ و جبر و مثلثات‌
۶ـ ۱۰۵ مسئله‌ از اصول‌ اقلیدس‌
۷ـ زیج‌ ایلخانی‌ که‌ ثمره‌ مطالعاتی‌ است‌ که‌ درباره‌ رصدخانه‌ مراغه‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

تحریرات‌:

۱ـ تحریر اصول‌ اقلیدس‌: اقلیدس‌ ریاضی‌دانی‌ بوده‌ است‌ که‌ پیش‌ از میلاد در اسکندریه‌می‌زیسته‌ مجموعه‌ معلومات‌ ریاضی‌ خود را در کتابی‌ بنام‌ اصول‌ نوشت‌ که‌ چندین‌ بار از یونانی‌به‌ عربی‌ ترجمه‌ شده‌ که‌ خواجه‌ نصیر با توجه‌ به‌ ترجمه‌های‌ قبلی‌ با اصلاحاتی‌ اصول‌ اقلیدس‌ راتحریر نمود که‌ بعدها به‌ نام‌ تحریر اصول‌ اقلیدس‌ شهرت‌ یافت‌.
۲ـ تحریر محبسطی‌: نوشته‌ بطلمیوس‌ قلوذی‌ است‌ است‌ که‌ در اسکندریه‌ می‌زیسته‌ است‌. (ربع‌دوم‌ سده‌ دوم‌ میلادی‌) مهمترین‌ اثر او درباره‌ ریاضیات‌ مجموعه‌ ریاضی‌ است‌ که‌ بخاطر یعنی‌اهمیتش‌ محبسطی‌ شهرت‌ Megisty کبیر نام‌ گرفته‌ که‌ با افزودن‌ الف‌ و لام‌ عربی‌ المحبسطی‌شهرت‌ یافت‌ که‌ موضوع‌ آن‌ درباره‌ مثلثات‌ مسطحه‌ و کروی‌ است‌. بعضی‌ را عقیده‌ بر آنست‌ که‌تنها کتابی‌ که‌ با دستخظ خواجه‌ نصیر موجود است‌ همین‌ کتاب‌ است‌ که‌ در یکی‌ از کتابخانه‌های‌کشور مصر موجود است‌.
۳ـ تحریر کتاب‌ معرفه‌ الاشکال‌ الکریه‌ و البسیط که‌ اصل‌ این‌ کتاب‌ از بنوموسی‌ است‌ که‌ خواجه‌نصیر آن‌ را تحریر کرده‌ و موضوع‌ آن‌ دستور محاسبه‌ مثلث‌ برحسب‌ اضلاع‌ آن‌ است‌.
۴ـ تحریر کتاب‌ مفروضات‌ که‌ از تألیفات‌ ثابت‌ بن‌قره‌ است‌.
۵ـ تحریر کتاب‌ مأخوذات‌ که‌ از تألیفات‌ ارشمیدس‌ است‌ و ثابت‌ القره‌ آن‌ را به‌ عربی‌ ترجمه‌ کرده‌است‌.
۶ـ تحریرالکره‌ و الاسطوانه‌ که‌ از تألیفات‌ ارشمیدس‌ است‌.
۷ـ تحریر المقاله‌ فی‌ تکسیر الدائره‌ که‌ از تألیفات‌ ارشمیدس‌ است‌.
۸ـ تحریر کتاب‌ مانالاوس‌ فی‌الاشکال‌ الکریه‌ که‌ از تألیفات‌ مانالاوس‌ است‌.
۹ـ تحریر المخروطات‌ که‌ اصل‌ آن‌ از ابلونیوس‌ است‌ که‌ در نیمه‌ دوم‌ پیش‌ از میلاد در اسکندریه‌می‌زیسته‌.
۱۰ـ تحریر کتاب‌ معطیات‌ که‌ اصل‌ آن‌ از اقلیدس‌ است‌ که‌ به‌ زبان‌ اروپایی‌ به‌ آن‌ Dataیعنی‌داده‌ها نامیده‌ می‌شود.
۱۱ـ تحریر الکره‌ المتحرکه‌ که‌ اصل‌ آن‌ اطولوقس‌ ریاضیدان‌ سده‌ چهارم‌ پیش‌ از میلاد است‌ که‌معاصر با اقلیدس‌ بوده‌ و موضوع‌ آن‌ بررسی‌ اوضاع‌ دوایر مختلفی‌ است‌ که‌ بر یک‌ سطح‌ کره‌واقع‌اند.
۱۲ـ تحریر دو کتاب‌ از ریاضیدانان‌ بنام‌ مالاناووس‌ و ثاوذوسیوس‌ که‌ در ریاضیات‌ پیشرفته‌نوشته‌ شده‌ و در قدیم‌ به‌ آن‌ اکر می‌گفتند که‌ در فهرست‌ کتابهای‌ ریاضی‌ قدیم‌ بنام‌ اکر مالاناووس‌و اکر ثاوذوسیوس‌ مشهور است‌ که‌ خواجه‌ نصیر این‌ دو کتاب‌ مشهور را نیز تحریر کرده‌ است‌ که‌بنام‌ تحریر اکر مالاناووس‌ مشهور است‌.
نظر اهل‌ فن‌ در ریاضیات‌ قدیم‌ اینست‌ که‌ تمامی‌ تألیفات‌ خواجه‌ نصیر درباره‌ ریاضیات‌ دارای‌اهمیت‌ است‌ که‌ از آن‌ میان‌ ۲ کتاب‌ او سهم‌ بسزای‌ در پیشرفت‌ ریاضیات‌ داشته‌ است‌ که‌ از میان‌تألیفات‌ می‌توان‌ به‌ کتاب‌ کشف‌القناع‌ عن‌ اسرار شکل‌ قطاع‌ و از میان‌ تحریرات‌ به‌ تحریرمحبسطی‌ اشاره‌ نمود.
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و تألیف‌ کتاب‌ در اسارت‌ (اخلاق‌ ناصری‌)
دشمن‌ طاووس‌ آمد پر اوای‌ بساشه‌ را بکشته‌ فر او
گفت‌ من‌ آن‌ آهوم‌ کزناف‌ من‌ریخت‌ آن‌ صیاد خون‌ پاک‌ من‌
زندان‌ و تبعید تنهاجای‌ مجرمان‌ و تبهکاران‌ نیست‌ بلکه‌ بسیاری‌ از بزرگان‌ بشریت‌ نیز به‌ جرم‌فضیلت‌ خواهی‌ به‌ زندان‌ افتخار بخشیده‌اند یا در فضای‌ وسیعی‌ تحت‌ نظر بوده‌اند. خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ یکی‌ از آنهاست‌ و شاید علت‌ گرفتاری‌ او همین‌ شهرتش‌ در علوم‌ و ریاضیات‌بوده‌ است‌ که‌ نخست‌ به‌ اسارت‌ اسماعیلیان‌ الموت‌ درمی‌آید. (پیدایش‌ الموتیان‌)
فرقه‌ای‌ از شیعه‌ معتقد به‌ امامت‌ اسماعیل‌ پسر امام‌ صادق‌ (ع‌) می‌باشند و بهمین‌ مناسبت‌ بنام‌فرقه‌ اسماعیلیه‌ یا هفت‌ امامی‌ شناخته‌ شده‌اند. رهبری‌ این‌ گروه‌ بدست‌ یک‌ ایرانی‌ بنام‌ (عبداابن‌ میمون‌ القداح‌) افتاد او با پیروانیکه‌ بدست‌ آورد شمال‌ آفریقا و سپس‌ مصر را متصرف‌ شد ودر آخر قرن‌ سوم‌ هجری‌ سلسله‌ فاطمی‌ را در مصر بنا نهاد. حسن‌ صباح‌ که‌ معاصر ملکشاه‌سلجوقی‌ بود به‌ مصر نزد فاطمیان‌ رفته‌ و به‌ مذهب‌ اسماعیلیان‌ گروید و به‌ ایران‌ برگشت‌ و بنای‌تبلیغ‌ گذاشت‌ و پیروان‌ بسیاری‌ پیدا کرد. حسن‌ صباح‌ در سال‌ ۴۸۳ قلعه‌الموت‌ مابین‌ قزوین‌ ورشت‌ در سلسه‌ جبال‌ البرز را مقر حکومت‌ ساخت‌ و نظامات‌ و سلسله‌ مراتبی‌ را در فرقه‌ خودایجاد نمود.
الموتیان‌ با دولت‌ سلجوقیان‌ به‌ مبارزه‌ برخاستند و بر کوه‌های‌ شمالی‌ ایران‌ تسلط یافتند و سپس‌دامنه‌ قدرت‌ آنها تا سوریه‌ و آسیای‌ صغیر توسعه‌ یافت‌. دشمنان‌ و مخالفان‌ الموتیان‌ درهر جا که‌بودند از ترور فدائیان‌ همواره‌ در وحشت‌ بودند. خواجه‌ نظام‌الملک‌ و بسیاری‌ از شخصیت‌های‌علمی‌ که‌ مخالف‌ الموتیان‌ بودند و آنان‌ را ملحدان‌ می‌خواندند به‌ ضرب‌ چاقوی‌ فدائیان‌ به‌ قتل‌رسیدند. فخر رازی‌ مفسر قرآن‌ ترور فدائیان‌ را برهان‌ قاطع‌ می‌نامید و مقصودش‌ این‌ بود که‌قویترین‌ دلیل‌ اسماعیلیان‌ بر حقانیتشان‌ ترور است‌

داستان‌ برهان‌ قاطع‌

می‌گویند که‌ امام‌ فخر رازی‌ رقیب‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ بوده‌ و همیشه‌ بعد از نماز و بعد از پایان‌درس‌ به‌ اسماعیلیه‌ انتقاد می‌کرده‌ تا اینکه‌ یکی‌ از روزها بعد از اتمام‌ درس‌ یکی‌ از شاگردانش‌استاد را در محل‌ تدریس‌ بعنوان‌ اینکه‌ سئوال‌ دارم‌ با استاد تنها می‌شود و شاگرد از کیفش‌ یک‌خنجر به‌ استاد نشان‌ می‌دهد و می‌گوید چنانچه‌ درباره‌ اسماعیلیه‌ منبعد انتقاد و بدگوئی‌ نمائیدهمین‌ خنجر را در سینه‌ات‌ فرو می‌کنم‌؟ اما چون‌ استاد من‌ هستی‌ فعلا صرفنظر می‌کنم‌. از آنروزبه‌ بعد هر چه‌ شاگردان‌ منتظر می‌مانند که‌ طبق‌ معمول‌ استاد درباره‌ اسماعیلیه‌ انتقاد نماید یک‌هفته‌ و دو هفته‌ می‌گذرد خبری‌ نمی‌شود تا اینکه‌ شاگردان‌ اصرار می‌ورزند ناچارٹ استاد می‌گویدکه‌ برهان‌ قاطعی‌ دیدم‌ (خنجر) و برای‌ من‌ ثابت‌ شد که‌ دیگر نباید صحبت‌ کنم‌.
در هر صورت‌ خواجه‌ نصیر در نزد اسماعیلیان‌ الموت‌ در پادشاهی‌ (ناصرالدین‌ ابن‌ ابی‌ منصور)قرار داشت‌ و کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ در همان‌ زمان‌ که‌ در تبعید آنها در قلعه‌های‌ قهستان‌ (بیرجندفعلی‌) بوده‌ نوشته‌ است‌. درباره‌ کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ اقوالی‌ بدینگونه‌ است‌:
۱ـ خود پادشاه‌ ناصرالدین‌ ابن‌ ابی‌ منصور به‌ عربی‌ نوشته‌ و خواجه‌ آن‌ را ترجمه‌ به‌ فارسی‌ نموده‌است‌.
۲ـ از تألیفات‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ است‌ که‌ بنام‌ ناصرالدین‌ اخلاق‌ ناصری‌ نام‌ نهاده‌ است‌.
۳ـ قول‌ صحیح‌ اینست‌ که‌ کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ ترجمه‌ کتاب‌ طهاره‌الاعراق‌ ابن‌ مسکویه‌ بوده‌ که‌ابن‌ مسکویه‌ از زبان‌ یونانی‌ به‌ عربی‌ ترجمه‌ نموده‌ و خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ او را به‌ زبان‌فارسی‌ برگردانده‌ است‌.
کتابهای‌ اخلاق‌ ناصری‌ و شرح‌ اشارات‌ تحریر محبسطی‌ در دوران‌ اسارت‌ تألیف‌ شده‌اند.

فلسفه‌ و عرفان‌:

۱ـ کتاب‌ اوصاف‌الاشراف‌
سرگذشت‌ فلسفه‌ و عرفان‌ بمانند ریاضی‌ و نجوم‌ تا قبل‌ از خواجه‌ نصیر سیر نزولی‌ را طی‌ می‌کردکه‌ با آمدن‌ خواجه‌ نصیر هم‌ ریاضی‌ و نجوم‌ و هم‌ فلسفه‌ و عرفان‌ بتدریج‌ به‌ دوران‌ شکوفایی‌خود نزدیک‌ می‌شد بی‌ جهت‌ نیست‌ که‌ علامه‌ بزرگوار ما مرحوم‌ علامه‌ طباطبائی‌ معتقد است‌که‌ اوج‌ شکوفایی‌ عرفان‌ در قرن‌ هفتم‌ بوده‌ است‌ چون‌ در این‌ قرن‌ امثال‌ محیی‌الدین‌ عربی‌، ابن‌فارض‌ و خواجه‌ نصیر زندگی‌ می‌کردند که‌ از این‌ میان‌ سهم‌ خواجه‌ نصیر در شکوفایی‌ فلسفه‌ وعرفان‌ را می‌توان‌ در کتاب‌ اوصاف‌ الاشراف‌، شرح‌ اشارات‌ ابن‌ سینا و کتاب‌ مصارع‌ المصارع‌دانست‌.کتاب‌ اوصاف‌ الاشراف‌ گرچه‌ از نظر حجم‌ بسیار کوچک‌ است‌ اما از حیث‌ محتوی‌ بسیارغنی‌ است‌ و خواجه‌ نصیر در این‌ کتاب‌ از اندیشه‌های‌ عرفانی‌ بخوبی‌ دفاع‌ می‌کند. اینکه‌ خواجه‌نصیر در مسایل‌ عرفانی‌ بکدامیک‌ از سلسله‌های‌ تصوف‌ و عرفان‌ منتسب‌ است‌ به‌ تحقیق‌می‌توان‌ گفت‌ به‌ هیچ‌ یک‌ از گروه‌ها وابسته‌ نیست‌ بلکه‌ می‌توان‌ گفت‌ تابع‌ اندیشه‌های‌ عرفان‌نظری‌ خاص‌ ابن‌ سینا است‌ که‌ از شرحی‌ که‌ بر کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ ابن‌سینا نوشته‌ بخوبی‌متبلور است‌.
کتاب‌ اوصاف‌ الاشراف‌ بیانگر تمامی‌ مراحل‌ سیر و سلوک‌ یک‌ عارف‌ است‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌مقصد باید طی‌ کند و مباحثی‌ چون‌ ایمان‌، اخلاص‌، توبه‌، تفکر، خوف‌ و رجاء، شوق‌ و محبت‌و توکل‌ و رضا، و صبر و … در خود جای‌ داده‌ است‌ که‌ بعنوان‌ مثال‌ و نمونه‌ در باب‌ صبر آنرا به‌سه‌ نوع‌ تقسیم‌ نموده‌ صبر عوام‌. صبر زهاد و عباد و صبر عارفان‌ که‌ در این‌ باب‌ می‌گوید چه‌بعضی‌ ایشان‌ التذاذ یابند به‌ مکروه‌ از جهت‌ تصور آنکه‌ معبود جل‌ ذکره‌ ایشان‌ را به‌ آن‌ مکروه‌ ازدیگر بندگان‌ خاص‌ گردانیده‌ و بتازگی‌ ملحوظ نظر داشته‌اند و آیه‌ بشر الصابرین‌ الذین‌ … وداستان‌ ذیل‌ را بعنوان‌ شاهد آورده‌ است‌ که‌ نقل‌ است‌ که‌ می‌گویند جابربن‌ عبدا.. انصاری‌ که‌ ازصحابه‌ بزرگ‌ می‌باشد مریض‌ شد و امام‌ محمد باقر (ع‌) به‌ عیادت‌ او رفت‌ و از حال‌ او پرسیدگفت‌ در حالتی‌ هستم‌ که‌ پیری‌ را از جوانی‌، و بیماری‌ را از تندرستی‌ و مرگ‌ را از زندگانی‌ دوست‌دارم‌ که‌ امام‌ محمد باقر (ع‌) می‌گوید من‌ در حالتی‌ هستم‌ که‌ از بیان‌ این‌ حالات‌، جوانی‌، پیری‌،سلامتی‌ و مریضی‌ و مرگ‌ و زندگی‌ پسندم‌ آنچه‌ او می‌پسندد که‌ می‌گویند جابر در این‌ حالت‌ درمقام‌ صبر بوده‌ است‌ و امام‌ محمد باقر (ع‌) در مقام‌ رضا چه‌ نیکو سروده‌ شده‌ در این‌ مقام‌:
یکی‌ درد و یکی‌ درمان‌ پسنددیکی‌ وصل‌ و یکی‌ هجران‌ پسندد
من‌ از درمان‌ و درد وصل‌ و هجران‌پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد
۲ـ کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ .
کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ نوشته‌ شیخ‌ الرئیس‌ بوعلی‌ سینا(۴۲۸-۳۷۰) که‌ در جهان‌ غرب‌ به‌(Avicenna) امیر پزشکان‌ شهرت‌ یافته‌ خود یکی‌ دیگر از نوابغ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ و دارای‌تالیفات‌ زیادی‌ در موضوعات‌ مختلف‌ می‌باشد و آنطور که‌ می‌گویند در سن‌ ۱۰ سالگی‌ حافظقرآن‌ و صرف‌ و نحو بوده‌ است‌. کتابهای‌ مشهور او عبارتند از (قانون‌ در طب‌) (شفادر حکمت‌ ومنطق‌ و ریاضی‌ و هندسه‌) (نجات‌ در حکمت‌) (تعلیقات‌ در حکمت‌) و آخرین‌ کتاب‌ او همین‌کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ است‌ که‌ این‌ کتاب‌ در ۱۰ نمط که‌ هر کدام‌ دارای‌ چند فصل‌ است‌تنظیم‌ شده‌ است‌. که‌ از نمط هشتم‌ تا دهم‌ به‌ مباحث‌ عرفانی‌ پرداخته‌ مخصوصٹ نمط نهم‌ که‌مقامات‌ العارفین‌ است‌.
آنطوریکه‌ حضرت‌ آیت‌ا…حسن‌ زاده‌آملی‌ دام‌ عزه‌ از قول‌ اساتیدشان‌ (مرحوم‌ آیت‌ ا…الله‌قمشه‌ای‌ و آیت‌ا…شعرانی‌) نقل‌ می‌کنند که‌ جناب‌ شیخ‌ الرئیس‌ وقتی‌ مقامات‌ العارفین‌ رامی‌نوشته‌ خود در چله‌ نشینی‌ بوده‌ است‌; در هر صورت‌ انسانی‌ مانند بوعلی‌ سینا دانشمند باشد،حافظ قرآن‌ باشد مقامات‌ العارفین‌ بنویسد و خود چله‌ نشین‌ باشد از قلم‌ او چه‌ تراوش‌ می‌کندخدا می‌داند و امثال‌ خواجه‌ نصیرها.
اگر انسان‌ با این‌ مضامین‌ آشنا نباشد در ابتدای‌ امر تصورش‌ این‌ است‌ که‌ این‌ گفته‌های‌ معصومین‌است‌ نه‌ یک‌ انسان‌ عادی‌ . در هر صورت‌ تاثیرات‌ چله‌ نشینی‌ را می‌توان‌ در احادیث‌ معصومین‌ واشعار شعرا یافت‌. حدیث‌ مشهور من‌ اخلص‌ اربعین‌ صباحٹ ظهرت‌ ینابیع‌ الحکمه‌ من‌ قلبه‌علی‌ لسانه‌ بیانگر همین‌ تأثیرات‌ است‌ که‌ می‌گوید هر کس‌ برای‌ خدا چله‌ نشینی‌ کند خداوندسرچشمه‌های‌ حکمت‌ را از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جاری‌ می‌کند در مورد بوعلی‌سینا این‌سرچشمه‌های‌ حکمت‌ علاوه‌بر قلب‌ و زبان‌ در قلمش‌ نیز جاری‌ شده‌ است‌ که‌ مقامات‌ العارفین‌او خود گواه‌ همین‌ مطلب‌ است‌. حافظ نیز درباره‌ تأثیرات‌ چله‌نشینی‌ نیکو سروده‌ است‌:
سحر گه‌ رهروی‌ در سرزمینی‌بگفتا این‌ معما باقرینی‌
که‌ ای‌ صوفی‌ شراب‌ آنگه‌ شود صاف‌که‌ در شیشه‌ بماند اربعینی‌
و شاعر دیگر چنین‌ گفته‌:
چه‌ مهر بود که‌ بسرشته‌ یار در گل‌ من‌
چه‌ گنج‌ بود که‌ بنهاد دوست‌ در دل‌ من‌
بدست‌ خویش‌ چهل‌ صباح‌ باغبان‌ ازل‌نماند
تخم‌ گلی‌ تا نکشت‌ در گل‌ من‌
قبل‌ از خواجه‌ نصیر اندیشه‌ ضد فلسفی‌ و مخالفت‌ با تفکر عقلی‌ از اندیشه‌های‌ غزالی‌ و امام‌ فخررازی‌ است‌ که‌ در جهان‌ اسلام‌ حکمفرما بوده‌ است‌. می‌گویند غزالی‌ برای‌ اینکه‌ اثبات‌ کند فلسفه‌را می‌فهمیده‌ اقدام‌ به‌ نوشتن‌ کتاب‌ مقاصدالفلاسفه‌ می‌کند و پس‌ از آن‌ کتاب‌ تهافه‌ الفلاسفه‌(تناقض‌ گوئیهای‌ فلاسفه‌ ) می‌نویسد که‌ بزرگترین‌ ضربه‌ رابر پیکر فلسفه‌ وارد می‌کند که‌ گوئی‌اصلا ریشه‌ فلسفه‌ خشکیده‌ شده‌است‌ بطوریکه‌ با تلاش‌ ابن‌ رشد که‌ به‌ دفاع‌ از فلسفه‌ بر خاست‌جبران‌ نشد و پس‌ از او امام‌ فخررازی‌ شرحی‌ بر کتاب‌ اشارات‌ ابن‌ سینا می‌نویسد که‌ بقول‌ اهل‌تحقیق‌ بجای‌ شرح‌ جرح‌ اشارات‌ است‌ در چنین‌ شرایط خاصی‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ پا به‌صحنه‌ حیات‌ علمی‌ می‌گذارد و با نوشتن‌ شرح‌ اشاراتی‌ که‌ اندیشه‌ های‌ غزالی‌ و امام‌ فخر رازی‌دیده‌ به‌ دفاع‌ از تفکر عقلی‌ در جهان‌ می‌پردازد در حقیقت‌ می‌توان‌ گفت‌ در یک‌ کلام‌ که‌ شرح‌اشارات‌ خواجه‌ نصیر بهترین‌ پیکار نبرد و اندیشه‌ (یعنی‌ اندیشه‌ ضد فلسفی‌ و اندیشه‌ استدلالی‌ )است‌ که‌ خواجه‌ نصیر به‌ عنوان‌ پیرو مکتب‌ ابن‌ سینا وارث‌ این‌ جریان‌ است‌. یعنی‌ اندیشه‌ تفکرعقلی‌ و استدلالی‌ مهمتر اینکه‌ این‌ کتاب‌ در زمانی‌ شرح‌ بر آن‌ نوشته‌ شده‌ که‌ خواجه‌ نصیر در دژالموتیان‌ اسیر بوده‌ است‌ و این‌ شعر را نیز بر سبیل‌ تمثیل‌ آورده‌:
بگرداگرد خود چندانکه‌ بینم‌بلا انگشتری‌ و من‌ نگینم‌
۳ـ کتاب‌ مصارع‌ المصارع‌ و تجریدالاعتقاد
این‌ کتاب‌ بر گرفته‌ از آراء ۳ فیلسوف‌ جهان‌ اسلام‌ یعنی‌ بوعلی‌ سینا، عبدالکریم‌ شهرستانی‌ وخواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ می‌باشد.
شهرستانی‌ که‌ شهرت‌ او بیشتر در علم‌ کلام‌ است‌ کتابی‌ نوشته‌ بنام‌ مصارعه‌ الفلاسفه‌ که‌ در آن‌مباحث‌ اسلامی‌ چون‌ واجب‌ الوجود. توحید واجب‌ الوجود. علم‌ واجب‌ الوجود و حدوث‌ عالم‌را … رد کرده‌ است‌.
وقتی‌ این‌ کتاب‌ بدست‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ می‌رسد اقدام‌ به‌ تالیف‌ کتابی‌ بنام‌ مصارع‌المصارع‌ می‌نماید که‌ در آن‌ به‌ مخالفت‌ با شهرستانی‌ می‌پردازد و آراء او را رد می‌کند جالب‌اینجاست‌ که‌ بوعلی‌ سینا که‌ استاد خواجه‌ نصیر می‌باشد خواجه‌ در این‌ کتاب‌ آراء ابن‌ سینا را نیزبه‌ نوعی‌ تائید نمی‌کند بلکه‌ خودش‌ مستقلا جواب‌ می‌دهد و این‌ عبارت‌ را نیز بیان‌ می‌کند غیرناصر لابن‌ سینا فی‌ مذاهبه‌ یعنی‌ تایید آراء ابن‌ سینا نیست‌ .
علم‌ کلام‌ علمی‌ است‌ که‌ اصول‌ اولیه‌ اعتقادی‌ مانند توحید ، نبوت‌ ، امامت‌ ، معاد مورد بحث‌قرار میدهد آنطوریکه‌ پیداست‌ اوج‌ شکوفایی‌ علم‌ کلام‌ از زمان‌ خواجه‌ نصیر تا کنون‌ می‌باشد که‌از نوشتن‌ کتاب‌ تجریدالاعتقاد و شرحهایی‌ که‌ بر آن‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ پیدا است‌. آنطوریکه‌مرحوم‌ شعرانی‌ در شرح‌ فارسی‌ این‌ کتاب‌ بیان‌ نموده‌ تا کنون‌ ۱۰ شرح‌ بر این‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ولی‌ بعضی‌ از علماء تا ۲۰ شرح‌ را بیان‌ کرده‌اند. در هر صورت‌ با احترام‌ به‌ متکلمین‌ قبل‌ ازخواجه‌ نصیر مجموع‌ شرحهایی‌ که‌ بر این‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ بیانگر عظمت‌ خواجه‌نصیر است‌.تبحر او در علم‌ کلام‌ آنچنان‌ است‌ که‌ گویی‌ وقتی‌ تجریدالاعتقاد را می‌نویسد یک‌ دانشمند کلامی‌محض‌ است‌ که‌ ریاضی‌ و نجوم‌ و فلسفه‌ نمی‌داند.
اولین‌ شرحی‌ که‌ بر کتاب‌ تجریدالاعتقاد نوشته‌ شده‌ شرح‌ علامه‌ حلی‌ است‌; و دیگران‌ پس‌ از اوچه‌ دانشمندان‌ شیعی‌ و سنی‌ اقدام‌ به‌ شرح‌ کرده‌اند و از میان‌ دانشمندان‌ اهل‌ تسنن‌ شرح‌ علامه‌فاضل‌ قوشچی‌ که‌ علوم‌ ریاضی‌ و نجومی‌ را بخوبی‌ می‌دانسته‌ و شرح‌ او به‌ شرح‌ جدید معروف‌گشته‌ می‌توان‌ نام‌ برد و او یک‌ شوخی‌ ادبی‌ نموده‌ که‌ گفته‌ اگر آن‌ رافضی‌ نبود (علامه‌ حلی‌ ) کسی‌سخن‌ آن‌ رافضی‌ ( خواجه‌ نصیر) را نمی‌فهمید.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌; تفسیر قرآن‌ و توسل‌ و دعا

ظاهرٹ از خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ چند تفسیر از سوره‌های‌ قرآن‌ بجای‌ مانده‌ که‌ در ذیل‌ تفسیرسوره‌ والعصر از نظرتان‌ می‌گذرد ضمنٹ دعای‌ توسل‌ خواجه‌ نصیر به‌ امام‌ زمان‌ (عج‌) همانست‌که‌ در اول‌ کتاب‌ از نظرتان‌ گذشت‌ و توسل‌ به‌ چهارده‌ معصوم‌ خواجه‌ نصیر در کتاب‌ ادعیه‌موجود است‌ .
تفسیر سوره‌ والعصربسم‌ ا الرحمن‌ الرحیم‌
والعصر ان‌ الانسان‌ لفی‌ خسر: ای‌ الاشتغال‌ باالامور الطبیعیه‌ و الاستغراق‌ با النفوس‌البهیمیه‌
الا الذین‌ آمنوا: ای‌ الکاملین‌ فی‌ القوه‌ النظریه‌
و عملوالصالحات‌ :ای‌ الکاملین‌ فی‌ القوه‌العملیه‌
و تو اصواباالحق‌ : ای‌ اللذین‌ یکلمون‌ عقول‌ الخلایق‌ باالمعارف‌ النظریه‌
و تواصو باالصبر : ای‌ اللذین‌ یکلمون‌ اخلاق‌ الخلایق‌ و یهذبونها
سوگند به‌ عصر که‌ انسان‌ بر اثر اشتغال‌ به‌ امور طبیعی‌ و استغراق‌ در نفوس‌ بهمیی‌ در زیانکاری‌است‌ مگر کسانیکه‌ در دو قوه‌ نظری‌ و عملی‌ کامل‌ شده‌اند و به‌ معارف‌ نظری‌ مکمل‌ عقول‌خلائق‌اند و اخلاق‌ شان‌ را تکمیل‌ و تهذیب‌ می‌نمایند.
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و احترام‌ به‌ استاد (سید مرتضی‌ علم‌ الهدی‌)
صاحب‌ ریاض‌ العلماء می‌نویسد: خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در اثناء درس‌ هر وقت‌ اسم‌سیدمرتضی‌ را به‌ زبان‌ می‌آورد و می‌گفت‌ ( صلوات‌ ا علیه‌) بعد رو می‌کرد به‌ قضاه‌ و مدرسین‌که‌ در درس‌ حاضر بودند می‌فرمود چگونه‌ به‌ شریف‌ مرتضی‌ صلواه‌ فرستاده‌ نشود.
سید مرتضی‌ علم‌ الهدی‌ ذوالمجدین‌ ابولقاسم‌ علی‌ ابن‌ حسین‌ بن‌ موسی‌ بن‌ محمدبن‌ موسی‌ بن‌ابراهیم‌ بن‌ امام‌ موسی‌ الکاظم‌ عالم‌ جلیل‌ القدریکه‌ به‌ علت‌ کثرت‌ علم‌ و ارشاد و تعلیم‌ به‌ علم‌الهدی‌ لقب‌ یافت‌ .
علم‌ الهدی‌ در سال‌ ۳۵۵ متولد شده‌ و نزد شیخ‌ باتفاق‌ برادرش‌ سیدرضی‌ صاحب‌ نهج‌البلاغه‌ به‌تحصیل‌ اشتغال‌ ورزیده‌ است‌ ابن‌ ابی‌ الحدید در نهج‌البلاغه‌ می‌نویسد شیخ‌ مفید شبی‌ در خواب‌می‌بیند که‌ در مسجدکرخ‌ نشسته‌ و حضرت‌ فاطمه‌زهرا سلام‌ الله‌ علیها است‌ دست‌ امام‌ حسن‌(ع‌)و امام‌ حسین‌ (ع‌) را در حالیکه‌ طفل‌ هستند گرفته‌ و نزد شیخ‌ مفید آمده‌ و فرمود (یا شیخ‌علمهماالفقه‌) پس‌ بیدار شد و در حیرت‌ افتاد فردای‌ آن‌ شب‌ در همان‌ مسجد نشسته‌ بود که‌ ناگاه‌دید فاطمه‌ دختر حسن‌ بن‌ احمد بن‌ حسن‌ بن‌ ناصر آمد و کنیزان‌ دور او را گرفته‌ و فرزندانش‌سیدمرتضی‌ و سیدرضی‌ را در جلو انداخته‌ به‌ شیخ‌ می‌فرماید ای‌ شیخ‌ باین‌ دو فرزند فقه‌ بیاموزشیخ‌ تعبیر خواب‌ را درک‌ کرده‌ و در احترام‌ آنها کمال‌ مبالغه‌ را رواداشته‌ است‌.
شیخ‌ بهائی‌ نقل‌ کرده‌ که‌ علم‌الهدی‌ در تمام‌ شعب‌ علوم‌ ماهر بود و تدریس‌ می‌کرد اما همه‌ او رامروج‌ سده‌ چهارم‌ می‌دانند او کتابخانه‌ای‌ داشته‌ که‌ هشتاد هزار جلد کتاب‌ در آن‌ بوده‌ و مؤلفات‌او نیز به‌ هشتاد جلد می‌رسید. و عمر پر برکت‌ او نیز در هشتادسالگی‌ خاتمه‌ یافته‌ است‌; لذا او راابوالثمانین‌ گویند (یعنی‌ پدر هشتاد)
کتاب‌ درروغرر، مسائل‌ ناصریات‌، کتاب‌ شافی‌ در امامت‌; و کتاب‌ مختصر در اصول‌ و کتاب‌تنزیه‌ در عصمت‌ انبیاء از مولفات‌ آن‌ بزرگوار است‌ .

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و علامه‌ حلی‌

جماالدین‌ ابومنصورالحسن‌ ابن‌ یوسف‌ بن‌ علی‌ مطهر مشهور به‌ علامه‌ حلی‌ (۷۲۶-۶۴۸) باتوجه‌ باینکه‌ خود یکی‌ از نوابغ‌ جهان‌ اسلام‌ و چهره‌ درخشان‌ او با یک‌ خصوصیاتی‌ می‌توان‌گفت‌ که‌ بی‌ نظیر است‌ اولا که‌ مجموعه‌ آثار او به‌ ۱۰۰۰/ جلد کتاب‌ می‌رسد که‌ مع‌الوصف‌ به‌شاگردی‌ خواجه‌ نصیر افتخار می‌کند بعضی‌ از تالیفات‌ مشهور او بقرار ذیل‌ می‌باشد:
کتاب‌ (کشف‌ الیقین‌ ) (شرح‌ تجرید الاعتقاد) و (تذکره‌الفقها) (تبصره‌المتعلمین‌) (قواعدالاحکام‌)(مختلف‌ الشیعه‌) (نهج‌ المسترشدین‌) و (کتاب‌ الالفین‌) است‌. می‌توان‌ گفت‌ که‌ ادامه‌ حیاه‌ علمی‌خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ بستگی‌ به‌ شاگردش‌ علامه‌ حلی‌ داشته‌ است‌ که‌ کتابهای‌ او را متن‌ قرارداده‌. و یا شرحی‌ بر آنها نوشته‌ که‌ شرح‌ تجریدالاعتقاد او در علم‌ کلام‌ از بهترین‌ و مشهورترین‌است‌. (نقل‌ است‌ که‌ شخصیت‌ علمی‌ سقراط بوسیله‌ شاگردش‌ افلاطون‌ حیات‌ جاودانه‌ یافت‌ ویکی‌ مصادیق‌ آن‌ نیز علامه‌ حلی‌ و خواجه‌ نصیر می‌باشند).
ثانیٹ یکی‌ از اقدامات‌ ارزنده‌ علامه‌ حلی‌ (ره‌) اینستکه‌ سبب‌ تشیع‌ سلطان‌ محمد خدابنده‌ شده‌ وهمین‌ امرباعث‌ شد که‌ سلطان‌ امکانات‌ لازم‌ را در اختیار علامه‌ حلی‌ قراردهد که‌ از اینطریق‌علامه‌ توانست‌ در ساخت‌ مدرسه‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ شاگردان‌ قدم‌ بردارد که‌ اقدامات‌ او سبب‌گسترش‌ اسلام‌ در اقصی‌ نقاط گردید. می‌توان‌ ادعا کرد که‌ این‌ استاد و شاگرد در بقا و گسترش‌تشیع‌ نقش‌ بسزایی‌ داشته‌اند.

خواجه‌نصیرالدین‌طوسی‌ و نجات‌ جان‌ ابن‌ ابی‌ الحدید

>…و من‌ احیاها فکانمااحیاالناس‌ جمیعٹ<
>هر کس‌ نفسی‌ را حیات‌ بخشد (از مرگ‌ نجات‌ دهد) مثل‌ آنستکه‌ همه‌ مردم‌ را نجات‌ بخشیده‌است‌.<(مائده‌ ۳۱)
به‌ مصداق‌ این‌ آیه‌ شریفه‌ حیات‌ زندگی‌ ابن‌ابی‌الحدید مدیون‌ وساطت‌ خواجه‌ نصیرالدین‌طوسی‌ می‌باشد. ابن‌ ابی‌ الحدید معتزلی‌ متوفی‌ ۶۵۵ شارح‌ معروف‌ نهج‌ البلاغه‌ که‌ کتابش‌ بنام‌ابن‌ علقمی‌ وزیر نگاشته‌ نقل‌ است‌ که‌ روزی‌ ابن‌ ابی‌ الحدید به‌ اتفاق‌ برادرش‌ در واقعه‌ بغدادگرفتار شدند که‌ می‌خواستند آنها را بکشند ابن‌ علقمی‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ نصیر می‌رسد ومی‌گوید دو نفر از فضلا که‌ بر بنده‌ حق‌ عظیم‌ دارند گرفتار شده‌اند و آنها را خواهند کشت‌ . استدعادارم‌ بحضور شاه‌ رفته‌ و از این‌ دو بزرگوار شفاعت‌ کنید. وزیر هزار دینار بموکلان‌ مغول‌ داد ومهلت‌ خواست‌ و خواجه‌نصیر هم‌ بدربار شاه‌ رفت‌ . وزیر برسم‌ مغولان‌ زانوزد و گفت‌ دوکس‌ رااز شهر بیرون‌ آورده‌اند و پادشاه‌ امر فرموده‌ است‌ که‌ آنها را بکشند بنده‌ کمترین‌ آرزو آنست‌ که‌پادشاه‌ عوض‌ ایشان‌ مرا بکشند و آنان‌ را آزاد کند; خواجه‌نصیر این‌ مطلب‌ را بعرض‌ پادشاه‌ رساندهلاکوخان‌ بخندید و گفت‌ اگر می‌خواستم‌ ترابکشم‌ تا حال‌ باقی‌ نمی‌گذاشتم‌. در هر حال‌ پادشاه‌عطوفت‌ و مهربانی‌ بخرج‌ داد و هر دو را بخشید. وزیر به‌ تعجیل‌ بیرون‌ آمد و ایشانرا خلاص‌ کردو به‌ ابن‌ ابی‌الحدید گفت‌ بخدا اگر در قبول‌ شفاعت‌ توقف‌ می‌نمود نفس‌ خود را فدای‌ تو می‌کردم‌تا مکافات‌ آن‌ لطف‌ باشد که‌ تو با من‌ کردی‌ و نام‌ مرا به‌ سبب‌ شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ مخلد کردی‌.

خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ و نجات‌ جان‌ عطاملک‌ جوینی‌

عطاملک‌ جوینی‌ که‌ یکی‌ از وزیران‌ دربار هلاکو می‌باشد و کتاب‌ تاریخ‌ جهانگشای‌ او معروف‌است‌، روزی‌ گرفتار غضب‌ پادشاه‌ می‌شود برادرش‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ نصیر رسید و او را ازمسئله‌ آگاه‌ کرد و گفت‌ اگر هلاکو امری‌ را صادر کند دوباره‌ نقض‌ کردن‌ خیلی‌ مشکل‌ است‌ . بایدچاره‌ای‌ اندیشید این‌ شد که‌ به‌ دربار رفت‌ در حالیکه‌ عصا و تسبیحی‌ در دست‌ داشت‌ و در دست‌دیگرش‌ اسطرلاب‌ و پشت‌ سرش‌ شخصی‌ با منقلی‌ پر آتش‌ که‌ دائمٹ بخور می‌ریخت‌ بطرف‌دربار رفت‌. خواجه‌ از ملازمین‌ پادشاه‌ پرسید که‌ حالش‌ چطور است‌ آنها گفتند خوب‌ است‌خواجه‌ گفت‌ می‌خواهم‌ پادشاه‌ را به‌ چشم‌ خود ببینم‌ اجازه‌ ورود داده‌ شد خواجه‌ بمحض‌ اینکه‌چشمش‌ به‌ پادشاه‌ افتاد در حال‌ به‌ سجده‌ طولانی‌ رفت‌ چون‌ سر از سجده‌ برداشت‌ هلاکو پرسیدچه‌ اتفاقی‌ رخ‌ داده‌ است‌؟ خواجه‌ گفت‌ در این‌ موقع‌ در طالع‌ شاه‌ سانحه‌ بدی‌ دیده‌ می‌شود بنده‌ادعیه‌ خوانده‌ و بخور سوزانده‌ام‌ و از خداوند مسئلت‌ کرده‌ام‌ که‌ این‌ بلیه‌ را از شاه‌ دور کند و برپادشاه‌ لازم‌ است‌ که‌ هر چه‌ زودتر امروز زندانیان‌ را آزاد کند و کسانیکه‌ فرمان‌ قتلشان‌ صادر شده‌عفو نمائید تا شاید خداوند این‌ بلیه‌ بزرگ‌ را دفع‌ نماید هلاکوخان‌ بفرموده‌ خواجه‌ عمل‌ کرد وفرمان‌ آزادی‌ زندانیان‌ و کسانیکه‌ قرار بود کشته‌ شوند را صادر کرد که‌ در این‌ ضمن‌ عطاملک‌جوینی‌ نیزاز مرگ‌ نجات‌ یافت‌ .

(خواجه‌ نصیرالدین‌ و آسیابان‌ ) ۳ داستان‌

مشهور است‌ که‌ خواجه‌ طوسی‌ در یکی‌ از مسافرتهای‌ خود به‌ آسیابی‌ رسید از آسیابان‌ درخواست‌ کرد که‌ شب‌ را در آنجا بیاساید و صبح‌ حرکت‌ کند. آسیابان‌ با ماندن‌ خواجه‌ در آنجاموافقت‌ کرد. خواجه‌ می‌خواست‌ که‌ بر بالای‌ بام‌ آسیا رود و در آنجا استراحت‌ کند آسیابان‌ به‌خواجه‌ اظهار کرد که‌ امشب‌ باران‌ خواهد آمد خوبست‌ شب‌ را در داخل‌ آسیا بسر برید و در این‌امر اصرار ورزید. خواجه‌ هر چه‌ آسمان‌ را نگاه‌ کرد چیزی‌ که‌ دلیل‌ بر آمدن‌ باران‌ باشد ندید وقبول‌ نکرد و شب‌ را پشت‌ بام‌ خوابید که‌ ناگهان‌ نصفه‌های‌ شب‌ باران‌ شدیدی‌ بارید که‌ خواجه‌نصیر بالاجبار به‌ درون‌ آسیا آمد و آسیابان‌ پرسید از کجا دانستی‌ که‌ امشب‌ باران‌ خواهد آمدآسیابان‌ گفت‌ هر وقت‌ هوا تغییر می‌کند سگم‌ در درون‌ آسیا می‌خوابد و بیرون‌ نمی‌رود خواجه‌فرمود افسوس‌ عمر بسیاری‌ فانی‌ ساختیم‌ و بقدر ادراک‌ و فهم‌ سگی‌ تحصیل‌ نکردیم‌ .

خواجه‌ نصیرالدین‌ و مرگ‌ مادر هلاکو (۲)

نقل‌ است‌ که‌ وقتی‌ مادر هلاکوخان‌ مرد قبل‌ از دفنش‌ بعضی‌ از دانشمندان‌ که‌ مخالف‌ حضورخواجه‌ نصیر در دربار هلاکوخان‌ بودند شکایت‌ کردند که‌ هلاکو میدانی‌ سئوال‌ قبر هست‌ و مادرتو بیسواد می‌باشد و عاجز از پاسخ‌گویی‌ چه‌ بهتر که‌ خواجه‌ نصیر عالمی‌ دانشمند است‌ بامادرت‌ دفنش‌ کنی‌ که‌ از پاسخ‌ سئوالها بر آید و مادرت‌ عذاب‌ نکشد هلاکو خواجه‌ نصیر راخواست‌ و مطلب‌ را با او در میان‌ گذاشت‌ خواجه‌ فهمید که‌ توطئه‌ در کار است‌ با زیرکی‌ خاصی‌جواب‌ داد که‌ بنده‌ را بهتر است‌ که‌ برای‌ خودتان‌ نگهدارید چون‌ از شما سؤالهای‌ بیشتری‌ می‌کنندهر وقت‌ که‌ مردید و فلانی‌ که‌ چنین‌ پیشنهاد را کرده‌ است‌ با مادرتان‌ دفن‌ کنید.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و اخلاق‌ (۳)

نقل‌ است‌ ظاهرٹ در زمانیکه‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ از شهرت‌ علمی‌ بسزائی‌ برخوردار بوده‌است‌ شخصی‌ نامه‌ای‌ به‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ می‌نویسد و در متن‌ نامه‌ بجای‌ خطاب‌ باسم‌خواجه‌ نصیر از کلمه‌ (کلب‌ ابن‌ کلب‌) سگ‌ پسر سگ‌ استفاده‌ می‌کند. در اینجا اگر انسانی‌ بدان‌درجه‌ علمی‌ برسد و از تقوی‌ برخوردار نباشد قطعٹ بنوعی‌ دیگر برخورد خواهد کرد اما از آنجا که‌خواجه‌ نصیر دانشمندی‌ فرزانه‌ و عارف‌ و سیره‌ او راه‌ و روش‌ ائمه‌ معصومین‌ است‌ اینگونه‌جواب‌ می‌دهد از اینکه‌ در نامه‌ خطاب‌ به‌ سگ‌ کردی‌ این‌ حیوان‌ با من‌ خیلی‌ تفاوت‌ دارد.
اولا او چهار پا است‌ و پوستش‌ پوشیده‌ از پشم‌; و ناخن‌ دراز دارد که‌ این‌ صفات‌ در من‌ وجودندارد بلکه‌ قامت‌ من‌ راست‌ و ناخنم‌ پهن‌ و ناطق‌ و خندانم‌ قطعٹ گیرنده‌ پس‌ از جواب‌ خواجه‌نصیر شرمنده‌ اخلاق‌ او شده‌ است‌ و در اینجا بگفته‌ علامه‌ حلی‌ در باره‌ خواجه‌ نصیر به‌ یقین‌می‌رسیم‌ که‌ گفته‌: کان‌ هذالشیخ‌ افضل‌ اهل‌ عصره‌ فی‌ الاخلاق‌ فیمن‌ شاهدناه‌
این‌ شیخ‌ (خواجه‌ نصیر) با فضیلترین‌ مردمان‌ زمان‌ خودش‌ هست‌ در اخلاق‌ که‌ ما تا کنون‌دیده‌ایم‌.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و رباعیات

بی‌گمان‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ از جمله‌ دانشمندانی‌ است‌ که‌ با تمام‌ نبوغ‌ و تبحری‌ که‌ درعلوم‌ داشته‌ گاهی‌ نیز اشعاری‌ می‌سروده‌ است‌. اشعار او اکثرٹ مضامین‌ فلسفی‌ و عرفانی‌ ونجومی‌ و اخلاقی‌ دارد که‌ ذیلا بعضی‌ از رباعیات‌ او با شرحی‌ مختصر از نظرتان‌ می‌گذرد:
یکی‌ از اشعار معروف‌ او که‌ در اولین‌ جلسات‌ قرآنی‌ هفتگی‌ منازل‌ و مساجد کاربرد زیادی‌ دارد،و کمتر کسی‌ می‌داند که‌ این‌ اشعار مربوط به‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ است‌، اشعار ذیل‌می‌باشد:
(۱)
تنوین‌ و نون‌ ساکنه‌ حکمش‌ بدان‌ ای‌ هوشیارکز حکم‌ وی‌ زینت‌ بود اندر کلام‌ کردگار
اظهار کن‌ در حرف‌ حلق‌ ادغام‌ کن‌ در یر ملون‌مقلوب‌ کن‌ در حرف‌ یا درمابقی‌ اخفا بیار
حرف‌ خلقی‌ شش‌ بود ای‌ نور عین‌ها، همزه‌، حا، خا، عین‌، غین‌
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ این‌ اشعار را در راه‌ برگشت‌ از عراق‌ به‌ طوس‌ گفته‌ که‌ در بین‌ راه‌ متوجه‌می‌شود شخصی‌ با لحن‌ خوش‌ قرآن‌ تلاوت‌ می‌کند ولی‌ متأسفانه‌ اشتباه‌ می‌خواند. خیلی‌مؤدبانه‌ به‌ او می‌آموزد که‌ قرآن‌ را صحیح‌ بخواند و فی‌البداهه‌ این‌ اشعار را می‌سراید که‌ با اقبال‌عمومی‌ روبرو می‌شود.
(۲)
گر بیشتر از مرگ‌ طبیعی‌ مردی‌برخور که‌ بهشت‌ جاودانی‌ بردی‌
ورز آنکه‌ در این‌ شغل‌ قدم‌ نفشردی‌خاکت‌ برسر که‌ خویشتن‌ آزردی‌
مضمون‌ شعر درباره‌ تسلط بر نفس‌ و آزاد ساختن‌ عقل‌ از اسارت‌ و تمایلات‌ حیوانی‌ است‌.
(۳)
لذات‌ دنیوی‌ همه‌ هیچ‌ است‌ نزد من‌در خاطر از تغییر آن‌ هیچ‌ ترس‌ نیست‌
روز تنعم‌ و شب‌ عیش‌ طرب‌ مراغیر از شب‌ مطالعه‌ و روز درس‌ نیست‌
این‌ شعر درباره‌ اهمیت‌ درس و مطالعه‌ است‌ که‌ می‌گویند خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ گفته‌ است‌.هر وقت‌ مشکلی‌ از او حل‌ می‌شد حالت‌ وجد و نشاط به‌ او دست‌ می‌داد و می‌گفت‌ شاهزادگان‌کجایند که‌ ببینند لذتی‌ را که‌ من‌ احساس‌ می‌کنم‌ بیشتر است‌ یا لذت‌هایی‌ که‌ آنها از جهان‌ مادی‌می‌برند؟ این‌الملوک‌ و انباءالملوک‌
(۴)
اندر ره‌ معرفت‌ بسی‌ تاخته‌ام‌وندر صف‌ عارفان‌ سرافراخته‌ام‌
چون‌ پرده‌زر وی‌ دل‌ برانداخته‌ام‌بشناخته‌ام‌ که‌ هیچ‌ نشناخته‌ام‌
مضمون‌ شعر بیانگر آن‌ است‌ که‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ با آن‌ همه‌ فضل‌ و دانش‌ تواضع‌ وفروتنی‌ را سرلوحه‌ کار خود می‌داند:
(۵)
چون‌ نقطه‌ اگر ساکن‌ یکجا شوی‌چون‌ دایره‌ گر محیط پیمای‌ شوی‌
از قسمت‌ خویش‌ پای‌ بیرون‌ ننهی‌گر چون‌ سرپرگار همه‌ پا شوی‌
مضمون‌ شعر درباره‌ سرنوشت‌ هر فرد می‌باشد و بی‌مناسبت‌ با مرگ‌ هلاکوخان‌ هم‌ نیست‌
(۶)
زین‌ گوشه‌ و ایوان‌ که‌ برافراشته‌وین‌ خواسته‌ خلق‌ که‌ برداشته‌
چه‌ فایده‌ بد ترا چو نایافته‌ کام‌بگذشتی‌ و اینها همه‌ بگذاشته‌ای‌
مضمون‌ شعر درباره‌ بی‌اعتباری‌ دنیا است‌ و این‌ شعر درباره‌ یکی‌ از پادشاه‌ قهستان‌ است‌ که‌ مردی‌جبار و ظالم‌ بوده‌ است‌. عمارتی‌ می‌ساخت‌ که‌ پایه‌اش‌ از ستم‌ و جور گذاشته‌ می‌شود ولی‌ قبل‌از آنکه‌ ساختمان‌ به‌ اتمام‌ برسد او می‌میرد که‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ این‌ دو بیت‌ را انشاءمی‌کند و بر ایوان‌ عمارت‌ می‌نویسد:
(۷)
آن‌ قوم‌ که‌ راه‌ بین‌ فتادند و شدندکس‌ را به‌ یقین‌ خبر ندادند و شدند
آن‌ عقده‌ که‌ هیچ‌ کس‌ نتانست‌ گشودهر یک‌ گرهی‌ بر آن‌ نهادند و شدند
انسان‌ هر اندازه‌ که‌ بیشتر در کشف‌ اسرار جهان‌ به‌ جستجو می‌پردازد بهمان‌ نسبت‌ به‌ وسعت‌مجهولات‌ آگهی‌ پیدا می‌کند و به‌ نمی‌دانم‌ها می‌رسد که‌ همین‌ درک‌ انسان‌ را به‌ تلاشهای‌ پیگیروامیدارد.
(۸)
ای‌ دوست‌ غم‌ جهان‌ فرسوده‌ مخوربیهوده‌ همی‌ غمان‌ بیهوده‌ مخور
چون‌ بوده‌ گذشت‌ نیست‌ نابوده‌ پدیدخوش‌ باش‌ و غم‌ بوده‌ و نابوده‌ مخور
مضمون‌ شعر درباره‌ غنیمت‌ شمردن‌ لحظات‌ عمر است‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ انسان‌ قادر به‌ بدست‌آوردن‌ آنچه‌ که‌ گذشته‌ نیست‌ و همچنین‌ از آینده‌ هم‌ اطلاعی‌ ندارد پس‌ بهتر که‌ انسان‌ حال‌ راغنیمت‌ بشمارد.
(۹)
نی‌ هر که‌ بود عاشق‌ دیوانه‌ بودنی‌ هر مرغی‌ سزای‌ این‌ دانه‌ بود
صد قرن‌ بگردد نگردد پیدامردی‌ که‌ بر نفس‌ خویش‌ مردانه‌ بود
ادعای‌ انسان‌ عارف‌ عاشق‌ بودن‌ به‌ حرف‌ نیست‌ بلکه‌ هر کسی‌ که‌ از میدان‌ عمل‌ سرافراز بیرون‌آید می‌تواند ادعا کند
(۱۰)
نبود مهتری‌ چو دست‌ دهدروز تا شب‌ شراب‌ نوشیدن‌
یا غذای‌ لذیذ خوردن‌یا لباس‌ لطیف‌ پوشیدن‌
من‌ بگویم‌ که‌ مهتری‌ چه‌ بودگر تو ای‌ زمن‌ نیوشیدن‌
غمگنان‌ را زغم‌ رهانیدن‌در مراعات‌ خلق‌ کوشیدن‌
مضمون‌ شعر درباره‌ انسانی‌ است‌ که‌ به‌ فکر خودش‌ نباشد بلکه‌ به‌ فکر نفع‌ رساندن‌ به‌ دیگران‌باشد
(۱۱)
زنهار که‌ از برای‌ فرزندمعلول‌ و لئیم‌ دایه‌ مپسند
خویی‌ که‌ به‌ شیر در بدن‌ رفت‌آن‌ دم‌ بود که‌ جان‌ زتن‌ رفت‌
مضمون‌ شعر درباره‌ تأثیر تربیت‌ است‌ که‌ علاوه‌بر عامل‌ وراثت‌ عامل‌ محیط، پدر و مادر ودیگران‌ نیز در انسان‌ تأثیر می‌گذراند.
(۱۲)
نظام‌ بی‌ نظام‌ ار کافرم‌ خواندچراغ‌ کذب‌ را نبود فروغی‌
مسلمان‌ خوانمش‌ زیرا که‌ نبودمکافات‌ دروغی‌ جز دروغی‌
یکی‌ از شوخی‌ها خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ با شخصی‌ به‌ نام‌ نظام‌ است‌ که‌ ظاهرٹ از مخالفین‌خواجه‌ بوده‌ و ممکن‌ است‌ نظام‌الدین‌ عبدالملک‌ مراغی‌ باشد
(۱۳)
اقبال‌ را بقا نبود دل‌ به‌ او مبندعمری‌ که‌ در غرور گذاری‌ هبا بود
ور نیست‌ باورت‌ زمن‌ این‌ نکته‌ گوش‌ کن‌اقبال‌ را چو قلب‌ کنی‌ لابقا بود
اقبال‌ فردی‌ بوده‌ است‌ که‌ هلاکو به‌ او اعتنا داشته‌ در یکی‌ از فرمانهای‌ هلاکو به‌ او می‌گوید آیاندای‌ امان‌ دادن‌ ما را نشنیدی‌؟ او می‌گوید که‌ من‌ مانند دیگران‌ نیستم‌ من‌ اقبال‌ هستم‌ و همیشه‌مایه‌ اقبال‌ خود و خانواده‌ هستم‌ که‌ خواجه‌ نصیر متوجه‌ این‌ مطلب‌ ذوقی‌ می‌شود که‌ اقبال‌ رابرعکس‌ کنیم‌ لابقاء می‌شود
(۱۴)
این‌ عمر کزو هست‌ ملالی‌ حاصل‌بگذشت‌ و نگشت‌ جزو بالی‌ حاصل‌
این‌ غبن‌ مرا کشت‌ که‌ می‌باید رفت‌ناکرده‌ در این‌ جهان‌ کمالی‌ حاصل‌
انسان‌ در زندگی‌ باید در پی‌ بدست‌ آوردن‌ کمالات‌ باشد و الا فرصتهای‌ از دست‌ رفته‌ برای‌ انسان‌جز ضرر چیز دیگری‌ نیست‌.
(۱۵)
گفتی‌ که‌ گناه‌ به‌ نزد من‌ سهل‌ بوداین‌ که‌ گوید کسی‌ که‌ او اهل‌ بود
علم‌ ازلی‌ علت‌ عصیان‌ کردن‌نزد عقلا زغایت‌ جهل‌ بود
این‌ شعر را خواجه‌ نصیر در جواب‌ شعر خیام‌ سروده‌ که‌ مضامین‌ جبری‌ دارد شعر خیام‌ بدینقراراست‌:
من‌ می‌خورم‌ و هر که‌ چو من‌ اهل‌ بودمی‌ خوردن‌ من‌ به‌ نزد او سهل‌ بود
می‌ خوردن‌ من‌ حق‌ زازل‌ می‌دانست‌گر می‌ نخورم‌ علم‌ خدا جهل‌ بود
س‌: اگر گویند علم‌ الهی‌ شامل‌ همه‌ اشیاء است‌ که‌ از آن‌ جمله‌ است‌ افعال‌ عباد پس‌ هر گاه‌ او ازازل‌ از کافر کفر، و از عاصی‌ عصیان‌ دانسته‌ باشد ایشان‌ خلاف‌ آنرا نتوان‌ کرد و این‌ معنی‌ جبراست‌ که‌ در رباعی‌ خیام‌ گفته‌ شده‌ است‌.
ج‌: باید گفت‌ که‌ علم‌ تابع‌ معلوم‌ است‌ نه‌ معلوم‌ تابع‌ علم‌ به‌ این‌ معنی‌ که‌ چون‌ ذات‌ کافر و عاصی‌به‌ خودی‌ خود چنین‌ است‌ که‌ هر گاه‌ موجود شوند اختیار کفر و عصیان‌ کنند و کفر و عصیان‌ ازقبیل‌ اعلامند او در ازل‌ از ایشان‌ کفر و عصیان‌ دانست‌ و اگر ایمان‌ می‌آوردند و طاعت‌ می‌کردندطاعت‌ و ایمان‌ می‌دانست‌ چنانچه‌ که‌ خواجه‌ نصیر سروده‌ است‌.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و ولایت

>الیوم‌ اکملت‌ لکم‌ دینکم‌ و اتممت‌ علیکم‌ نعمتی‌ و رضیت‌ لکم‌ الاسلام‌ دنیٹ<(مائده‌ ۲)
تسبیح‌ و خرقه‌ لذت‌ مستی‌ نبخشدت‌همت‌ در این‌ عمل‌ طلب‌ از می‌فروش‌ کن‌
(عید غدیر مصادف‌ است‌ با وفات‌ نابغه‌ اسلامی‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌)
براستی‌ چرا عید فطر و قربان‌ و غدیر بدین‌ ترتیب‌ قرار گرفته‌اند بدین‌ خاطر که‌ این‌ سه‌ مکمل‌یکدیگرند. در عید فطر انسان‌ روزه‌دار پس‌ از پایان‌ ماه‌ باید به‌ خویشتن‌ خویش‌ باز گردد بدانگونه‌که‌ خودش‌ را در آئینه‌ دل‌ صاف‌ ببیند و قدم‌ در مرحله‌ای‌ بگذارد که‌ بسی‌ سخت‌ است‌ و آن‌ مبارزه‌با نفس‌ یا جهاد اکبر است‌. پس‌ از طی‌ این‌ مرحله‌ تقرب‌ الهی‌ میسر است‌ که‌ قربان‌ نام‌ گرفته‌ که‌همین‌ مبارزه‌ بصورت‌ تمثیل‌ برای‌ حاجیان‌ قربانی‌ کردن‌ است‌ که‌ این‌ دو مرحله‌ فطر قربان‌مقدمه‌ایست‌ برای‌ نباء عظیم‌ که‌ ولایت‌ است‌ و پذیرش‌ این‌ ولایت‌ بدینگونه‌ است‌ تا صافی‌نشوی‌ (عید فطر) و قربانی‌ نکنی‌ (عید قربان‌) مولائی‌ نشوی‌ (عید غدیر). در خبر است‌ درباره‌ آیه‌شریفه‌ لتسئلن‌ یومئذ عن‌ النعیم‌ از امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌السلام‌ و امام‌ رضا علیه‌السلام‌ سئوال‌شد که‌ مراد از نعیم‌ چیست‌؟ فرمودند: ولایت‌ و دوستی‌ ما اهل‌ بیت‌ است‌.
امام‌ رضا (ع‌) در جمعی‌ نشسته‌ بودند و صحبت‌ از نعیم‌ شد حضرت‌ فرمود مراد نعیم‌ آن‌ نیست‌که‌ بعضی‌ از شما تعبیر به‌ طعام‌ و آب‌ سرد، خوراک‌، پوشاک‌ و خواب‌ تفسیر کند زیرا خداوندسئوال‌ نکند بندگان‌ خود را از آنچه‌ که‌ بر فضل‌ خود بر ایشان‌ انعام‌ فرموده‌ است‌ بلکه‌ مراد از نعیم‌دوستی‌ و ولایت‌ ما اهل‌ بیت‌ است‌.
و همچنین‌ نقل‌ است‌ که‌ ابو حنیفه‌ از امام‌ صادق‌ (ع‌) سئوال‌ کرد نعمت‌ چیست‌؟ حضرت‌ فرمود:
نحن‌ اهل‌ البیت‌ النعیم‌ الذی‌ انعم‌ ا بنا علی‌ العباد و … مراد از نعیم‌، ما اهل‌ بیت‌ هستیم‌. خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ که‌ عید غدیر مصادف‌ با وفات‌ آن‌ بزرگوار است‌ در باب‌ ولایت‌ اشعاری‌ به‌عربی‌ سروده‌ که‌ مضامین‌ او برگرفته‌ از روایات‌ اهل‌ البیت‌ است‌.
لو ان‌ عبدٹ اتی‌ باالصالحات‌ غدٹو یود کل‌ نبی‌ مرسل‌ و ولی‌
اگر بنده‌ای‌ هر روز کارهای‌ نیک‌ انجام‌ دهد و تمامی‌ انبیاء مرسل‌ و اولیاء را دوست‌ داشته‌ باشد.
و صام‌ ما صام‌ صوأم‌ بلا ملل‌وقام‌ ما قام‌ قوأم‌ بلاکسل‌
و بدون‌ خستگی‌ تمامی‌ ایام‌ را روزه‌ بدارد و بدون‌ تنبلی‌ شبها را عبادت‌ کند
و عاش‌ فی‌ الناس‌ آلافٹ مؤلفه‌عار من‌ الذنب‌ معصومٹ من‌ الزلل‌
و هزار سال‌ پیوسته‌ در میان‌ مردم‌ زندگی‌ کند بدون‌ هیچ‌ گناهی‌ و خالی‌ از هر گونه‌ لغزش‌
ما کان‌ فی‌الحشر یوم‌ البعث‌ ینفعه‌الا بحب‌ امیر المؤمنین‌ علیٹ
هرگز برایش‌ در روز محشر سودی‌ ندارد مگر اینکه‌ تمامی‌ آنها با دوستی‌ امیرالمؤمنین‌ همراه‌باشد.
عشق‌ به‌ اهل‌ البیت‌ در خواجه‌ نصیر آنچنان‌ است‌ که‌ در هنگام‌ فوت‌ با نهایت‌ تواضع‌ و فروتنی‌وصیت‌ می‌کند که‌ مرا در حرم‌ امام‌ موسی‌ ابن‌ جعفر (ع‌) دفن‌ نمایید و آیه‌ شریفه‌ و کلبهم‌ باسطذراعیه‌ باالوصید را بر روی‌ سنگ‌ قبرم‌ بنویسید بدین‌ معنی‌ که‌ خواجه‌ نصیر با لقب‌های‌استادالبشر، نابغه‌ اسلامی‌ و سلطان‌ المحققین‌ و القاب‌ دیگر که‌ نام‌ گرفته‌ آنها همه‌ هیچند فقطعشق‌ و محبت‌ اهل‌ البیت‌ راه‌ نجات‌ است‌.
و دیگر اینکه‌ هر چه‌ داریم‌ از آنهاست‌ و من‌ با آنهمه‌ اطلاعات‌ و معلومات‌ خاک‌ پای‌ ائمه‌ اطهارنمی‌شوم‌ این‌ چنین‌ فروتنی‌ و تواضع‌ خاصه‌ علماء ربانی‌ است‌ که‌ بنظر می‌رسد خواجه‌ نصیر دراین‌ جهت‌ با این‌ وصیت‌ منحصر بفرد باشد:
نصیر ملت‌ و دین‌ پادشاه‌ کشور
فضل‌یگانه‌ای‌ که‌ چون‌ او مادر زمانه‌ نزاد
بسال‌ ششصد و هفتاد و بذی‌ الحجه
‌روز هیجدهم‌ در گذشت‌ در بغداد
حسن‌ ختام‌ بحث‌ ولایت‌ را با این‌ شعر حافظ به‌ پایان‌ می‌بریم‌:
توئی‌ آن‌ گوهر پاکیزه‌ که‌ در عالم‌ قدس‌ذکر خیر تو بود حاصل‌ تسبیح‌ ملک‌

گزیده‌ کلام‌ دانشمندان‌ در باره‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌

۱ـ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌):
و اما قضیه‌ خواجه‌ نصیر و امثال‌ خواجه‌ نصیر را شما میدانید این‌ را که‌ خواجه‌ نصیر در این‌دستگاهها وارد می‌شد نمی‌رفت‌ وزارت‌ کند می‌رفت‌ آنها را آدم‌ کند نمی‌رفت‌ برای‌ اینکه‌ درتحت‌ نفوذ آنها باشد می‌خواست‌ آنها را مهار کند.
۲ـ قاضی‌ نورا…شوشتری‌ در مجالس‌المومنین‌:
…فیلسوفی‌ که‌ روان‌ افلاطون‌ و ارسطو به‌ وجود او مفاخرت‌ و مباهات‌ جوید و زبان‌ حال‌بوعلی‌ سینا شکر مساعی‌ جمیله‌ او گوید عقل‌ فعال‌ در اشراق‌ طفل‌ راه‌ اوست‌ و مشکلات‌ ارباب‌کمال‌ موقوف‌ به‌ یک‌ نگاه‌ او.
۳ـ مرحوم‌ حاجی‌ خلیفه‌ از دانشمندان‌ اهل‌ تسنن‌ در کتاب‌ مشهورش‌ کشف‌الظنون‌ در طبقات‌ دانشمندان‌نوشته‌ می‌گوید:
بعضی‌ از دانشمندان‌ مصرف‌ کننده‌ هستند از این‌ و آن‌ می‌گیرند و دستمایه‌ کارشان‌قرارمی‌دهند اما یکدسته‌ خودشان‌ منبع‌ هستند کاالنصیر الطوسی‌ که‌ همه‌ به‌ او نیازمند هستند.
۴ـ مرحوم‌ علامه‌ طباطبائی‌ صاحب‌ تفسیرالمیزان‌ :
علامه‌ طباطبائی‌ معتقد است‌ که‌ قرن‌ هفتم‌ اوج‌ شکوفایی‌ و گسترش‌ و اقتدار عرفان‌ و تصوف‌است‌ و در این‌ باره‌ می‌گوید:
رابطه‌ بین‌ عقل‌ وشرع‌ از بیانات‌ ۲ فیلسوف‌ بزرگ‌ ابونصرفارابی‌ و ابن‌ سینا است‌ که‌ جامع‌ فلسفه‌یونان‌ بوده‌اند. و پس‌ از آنها
شیخ‌ شهاب‌ الدین‌ سهروردی‌ میان‌ ذوق‌ و برهان‌ را جمع‌ کرد و فلسفه‌ اشراق‌ را تجدید نمود وپس‌ از آن‌ در قرن‌ هفتم‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ به‌ توفیق‌ میان‌ عقل‌ و شرع‌ پرداخت‌ و درحقیقت‌ وارث‌ آن‌ ۳ بزرگوار گردید.
۵ـ مرحوم‌ مجتبی‌ مینوی‌ در مقدمه‌ کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ چنین‌ می‌گوید:
شهرت‌ خواجه‌ نصیر در اقطار عالم‌ پیچیده‌ است‌ و باالخصوص‌ به‌ واسطه‌ تالیفاتی‌ در ریاضیات‌و هیأت‌ داشته‌ مورد احترام‌ علمای‌ مغرب‌ زمین‌ است‌ اگوست‌ کنت‌ در تقویمی‌ که‌ از پیشروان‌فلسفه‌ تحقیقی‌ ترتیب‌ داده‌ اسم‌ خواجه‌ را بر یکی‌ از روزهاو ابن‌ سینا بر یکی‌ از روزها گذاشته‌ و ازاهل‌ قلم‌ ایران‌ همین‌ دو نفر در آن‌ تقویم‌ مذکورند و همچنین‌ خواندم‌ که‌ یکی‌ از جبالی‌ را که‌ درکره‌ ماه‌ توسط دوربین‌ دیده‌ و کشف‌ کرده‌اند باسم‌ نصیرالدین‌ نامیده‌اند.
۶ـ علامه‌ محمد تقی‌ جعفری‌ :
دانشگاهی‌ ذاتٹ حوزه‌ وی‌ است‌ و حوزه‌ وی‌ ذاتٹ دانشگاهی‌ همانطوریکه‌ در طول‌ تاریخ‌ سراغ‌داریم‌، خواجه‌ نصیرالدین‌ تجسمی‌ از این‌ دو نهاد بزرگ‌ جامعه‌ بشری‌ است‌.
۷ـ علامه‌ آیت‌ ا…حسن‌ آزاده‌ آملی‌ :
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ انسانی‌ است‌ قرآنی‌ که‌ قلم‌ و قدم‌ و سیاست‌ عملی‌ او تمامٹ برای‌رضای‌ خدا بوده‌ است‌ .
اندیشمندان‌ دیگری‌ چون‌ علامه‌ حلی‌ ، فاضل‌ قوشجی‌ ، غیاث‌ الدین‌ جمشید، جرجی‌ زیدان‌ ،هانری‌ کوربن‌ ، بروکلمان‌ و … درباره‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ مطالبی‌ را گفته‌اند، که‌ فعلا نیازی‌بذکر آنها نمی‌باشد.

آشنائی‌ با چند تن‌ از دانشمندان‌ ، شعراء و عرفای‌ قرن‌ هفتم‌

قرن‌ هفتم‌ بوجود گروهی‌ از حکما و عرفا و شعرای‌ بزرگ‌ مفتخر است‌ و قرن‌ شکوفایی‌ علم‌ ودانش‌ نام‌ گرفته‌ که‌ علاوه‌ بر خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ که‌ از افتخارات‌ قرن‌ هفتم‌ می‌باشد دیگران‌عبارتند از :
۱ ـ مولوی‌ جلالدین‌ محمد بلخی‌ رومی‌ صاحب‌ مثنوی‌
۲ ـ شیخ‌ سعدی‌ شیرازی‌ شاعر فارسی‌ زبان‌
۳ ـ شیخ‌ محی‌ الدین‌ ابن‌ عربی‌ مؤلف‌ فصوص‌ و فتوحات‌ مکیه‌ که‌ پدر عرفان‌ علمی‌ است‌ .
۴ ـ شیخ‌ صدرالدین‌ محمد ابن‌ اسحاق‌ قونوی‌ از شاگردان‌ محی‌الدین‌ عربی‌ و کتاب‌ فکوک‌ اوبمنزله‌ شرحی‌ بر کتاب‌ فصوص‌ است‌.
۵ ـ ابن‌ فارض‌ مصری‌ شاعر عرب‌ زبان‌ که‌ مضامین‌ اشعارش‌ تمامٹ عرفانی‌ است‌ و به‌ گفته‌ بعضی‌از محققین‌ اشعار ابن‌ فارض‌ بنوعی‌ شرحی‌ بر فتوحات‌ مکیه‌ محی‌الدین‌ عربی‌ است‌.
۶ ـ محقق‌ حلی‌ صاحب‌ کتاب‌ شرایع‌ در فقه‌ شیعه‌ که‌ محاضره‌ علمی‌ او با خواجه‌ نصیر بر سراستحباب‌ تیاسر در قبله‌ اهل‌ عراق‌ مشهور است‌.
۷ ـ ابن‌ ابی‌ الحدید معتزلی‌ صاحب‌ شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ که‌ زنده‌ بودن‌ او مدیون‌ وساطت‌ خواجه‌نصیر است‌ .
۸ ـ ابن‌ مالک‌ نحوی‌ صاحب‌ کتاب‌ الفیه‌ که‌ شاهکار نظم‌ علمی‌ و ادبی‌ در صرف‌ و نحو است‌.
۹ ـ ابن‌ میثم‌ بحرانی‌ یکی‌ از شارحین‌ نهج‌ البلاغه‌ .
۱۰ ـ شیخ‌ رضی‌ از نوابغ‌ صرف‌ و نحو عربی‌ صاحب‌ شرح‌ کتاب‌ کافیه‌(نحو)، شافیه‌(صرف‌)، وقصاید هفتگانه‌ ابن‌ ابی‌ الحدید.
۱۱ ـ خاندان‌ ابن‌ اثیر که‌ ۳ برادرند ۱ ابوالعادات‌ مجدالدین‌ صاحب‌ کتاب‌ نهایه‌ ۲ عزالدین‌ علی‌صاحب‌ کتاب‌ کامل‌ فی‌ التاریخ‌ و اسدالغابه‌ فی‌ معرفه‌اخبارالصحابه‌ ۳ ضیاالدین‌ ابوالفتح‌ نصرا…صاحب‌ کتاب‌ المثل‌السایر که‌ بهتر کتاب‌ در ادبیات‌ عربی‌ است‌.
دانشمندان‌ دیگری‌ چون‌ :
۱۲ ـ (ابن‌ کمونه‌)
۱۳ ـ (ابن‌ ابی‌ اصیبعه‌)
۱۴ ـ (نجم‌ الدین‌ دبیران‌ قزوینی‌)
۱۵ ـ (شیخ‌ اوحدالدین‌ فخرکرمانی‌)
۱۶ ـ (کمال‌ الدین‌ اسمعیل‌ اصفهانی‌)
۱۷ ـ (شیخ‌ شهاب‌ الدین‌ سهروردی‌)
۱۸ ـ (قاضی‌ سراج‌ الدین‌ محمودارموی‌)
۱۹ ـ (اثیرالدین‌ ابهری‌ )
در قرن‌ هفتم‌ می‌زیسته‌اند.
و این‌ قرن‌ شاهد دهها دانشمند ریاضی‌ مسلمان‌ بوده‌ که‌ باز هم‌ سر آمد ریاضیدانان‌خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ می‌باشد که‌ نیازی‌ به‌ ذکر اسامی‌ ریاضیدانان‌ نمی‌باشد.
ولی‌ از تحقیقات‌ بعمل‌ آمده‌ باین‌ نتیجه‌ می‌رسیم‌ که‌ قرن‌ هفتم‌ علاوه‌ بر دانشمندان‌ در سایر علوم‌فقط ۱۴ دانشمند ریاضی‌ مسلمان‌ در این‌ قرن‌ می‌زیسته‌اند.

آثار و تألیفات‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ (ره‌)(خطی‌) موجود

در کتابخانه‌ مرحوم‌ آیت‌ا…العظمی‌ مرعشی‌ (ره‌)
ردیف‌نام‌ کتاب‌موضوع‌ملاحظات‌
۱آداب‌ المتعلمین‌اخلاق‌فارسی‌
۲آغاز و انجام‌فلسفه‌فارسی‌
۳اجوبه‌ مسائل‌ القونوی‌امامت‌پاسخ‌ عربی‌
۴اخلاق‌ ناصری‌اخلاق‌فارسی‌
۵اساس‌ الاقتباس‌منطق‌فارسی‌
۶الاعتقادات‌اعتقادات‌عربی‌
۷الامامه‌اعتقادات‌عربی‌
۸انعکاس‌ الشعاعات‌ و انعطافهاهندسه‌عربی‌
۹اوصاف‌ الاشراف‌اخلاق‌فارسی‌
۱۰بقاالنفس‌ بعد خراب‌ البدن‌فلسفه‌عربی‌
۱۱انفساخ‌ الصور بعدالموت‌فلسفه‌عربی‌
۱۲بیست‌ باب‌اسطرلاب‌فارسی‌
۱۳تجرید العقایدکلام‌عربی‌
۱۴تحریر اصول‌ الهندسه‌ و الحساب‌هندسه‌عربی‌
۱۵ترجمه‌ الثمره‌نجوم‌فارسیه‌
۱۶تلخیص‌ المحصل‌فلسفه‌عربی‌
۱۷تنسوق‌ نامه‌ ایلخانی‌ (جواهرنامه‌)طبیعیات‌فارسی‌
۱۸جامع‌ الحساب‌حساب‌فارسی‌
۱۹جبر و اختیارفلسفه‌فارسی‌
۲۰الجبر و المقابله‌حساب‌عربی‌
۲۱جواب‌ رساله‌ نجم‌ الدین‌ کاتبی‌متفرقات‌عربی‌
۲۲جواب‌ رساله‌ نجم‌ الدین‌ الکاتبی‌ الثانیه‌فلسفه‌عربی‌
۲۳جوامع‌ الحساب‌ علی‌ التخت‌ و التراب‌حساب‌عربی‌
۲۴جواهر الفرایض‌فقه‌عربی‌
۲۵حل‌ مشکلات‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌فلسفه‌عربی‌
۲۶حل‌ مشکلات‌ معینیه‌هیئت‌فارسی‌
۲۷رساله‌ الطوسی‌ الی‌ الکاتبی‌ الاولی‌فلسفه‌عربی‌
۲۸رسم‌ و آئین‌ پادشاهان‌ قدیم‌اخلاق‌فارسی‌
۲۹رمل‌رمل‌فارسی‌
۳۰زبده‌الهیه‌هیئت‌فارسی‌
۳۱تحریر اکراوطرلوقس‌هندسه‌عربی‌
۳۲تحریر اکرثاوذوسیوس‌هندسه‌عربی‌
۳۳تحریر اکرمانالاوس‌هندسه‌عربی‌
۳۴تحریر الایام‌ و اللیالی‌هیئت‌ هندسه‌عربی‌
۳۵تحریر جرم‌ النیرین‌ و بعدیهاهیئت‌عربی‌
۳۶تحریر الطلوع‌ و الغروب‌هیئت‌عربی‌
۳۷تحریر ظاهرات‌ الفلک‌هیئت‌عربی‌
۳۸تحریرالکره‌ و الاسطوانه‌هندسه‌عربی‌
۳۹تحریر مأخوذات‌ ارشمیدس‌هندسه‌عربی‌
۴۰تحریر المساکن‌ لثاوذوسیوس‌هندسه‌عربی‌
۴۱تحریر المطالع‌ لاستعلابیوس‌ریاضی‌عربی‌
۴۲تحریر معطیات‌ اقلیدس‌هندسه‌عربی‌
۴۳تحریر المفروضات‌هندسه‌عربی‌
۴۴تحریر المناظر لاقلیدس‌هندسه‌عربی‌
۴۵التذکره‌هیئت‌عربی‌
۴۶سیر و سلوک‌عرفان‌فارسی‌
۴۷سی‌ فصل‌تقویم‌عربی‌
۴۸سی‌ فصل‌تقویم‌فارسی‌
۴۹شرح‌ ثمره‌ بطلمیوس‌نجوم‌فارسی‌
۵۰شرح‌ رساله‌العلم‌اعتقادات‌عربی‌
۵۱صبح‌ کاذب‌هیئت‌فارسی‌
۵۲العلل‌ و المعلولات‌فلسفه‌عربی‌
۵۳قواعد العقایدکلام‌عربی‌
۵۴کیفیه‌ صدورالموجودات‌فلسفه‌عربی‌
۵۵مصارع‌ المصارع‌فلسفه‌عربی‌ چاپ‌ شده‌
۵۶معیارالاشعارهیئت‌فارسی‌
۵۷المعینیه‌هیئت‌فارسی‌
۵۸مقولات‌ عشرمنطق‌فارسی‌
۵۹تحریر محبسطی‌ریاضیات‌عربی‌ موجود در
کتابخانه‌ قاهره‌ بادستخط خواجه‌نصیرالدین‌
۶۰کشف‌ القناع‌ریاضیات‌عربی‌ موجود درترکیه‌
۶۱آلات‌ رصدی‌ـــدر موزه‌ لندن‌

فهرست‌ کتبی‌ که‌ مورد استفاده‌ قرار گرفته‌

۱هزار یک‌ نکته‌آیت‌ ا…حسن‌ زاده‌ آملی‌
۲اخلاق‌ ناصری‌خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌
۳اوصاف‌ الاشراف‌خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌
۴مصارع‌ المصارع‌خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌
۵آغاز و انجام‌خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ باتعلیفات‌ آیت‌الله‌ حسن‌زاده‌ آملی‌
۶شیوه‌ دانش‌ پژوهی‌ آداب‌ المتعلمین‌خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ ترجمه‌باقر غباری‌
۷تجرید الاعتقادخواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ شرح‌فارسی‌ علامه‌ شعرانی‌
۸کاوش‌ در رصدخانه‌ مراغه‌ دکتر پرویز ورجاوند
۹زندگینامه‌ ریاضیدانان‌ دوره‌ اسلامی‌دکتر ابوالقاسم‌ قربانی‌
۱۰شعر و شاعری‌ در آثار خواجه‌ نصیرالدین‌معظمه‌ اقبالی‌ (اعظم‌)
۱۱تاریخ‌ علوم‌ اسلامی‌مرحوم‌ همائی‌
۱۲زندگی‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌مصطفی‌ بادکوبه‌ای‌
۱۳سرگذشت‌ و عقاید فلسفی‌ خواجه‌ نصیرالدین‌محمد مدرس‌ زنجانی‌
۱۴اقوال‌ لائمه‌ ج‌ ۱۱ و ۱۲محب‌ الاسلام‌
۱۵صحیفه‌ نور ج‌

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن دوم