آموزش علوم عرفانی,گر به خود آیی به خدایی رسی

ملاقات با انیشتن و گاندی

0

ملاقات با «انیشتن» و  «گاندی»

در سال ۱۹۱۵ گردانندگان سیرک سیار، مرا به سیرک معروف «بوش» آلمان فروختند. درامد من بسیار زیاد شسد. در سایه این درآمد توانستم درس  بخوانم و مطالعه کنم و بر معلومات خود بیفزایم. این مطالعات مرا به دیدار و شناختن اشخاص بزرگ علاقه‌مند ساخت.

با «انیشتین»، ریاضیدان و دانشمند معروف ملاقات کردم و او مرا به تمرین در تله‌پاتی تشویق کرد. بعد با «فروید» روانکاو معروف ملاقات کردم  و همراه او به چند تجربه تله‌پاتی دست زدم. در سال ۱۹۲۱، وقتی به لهستان بازگشتم، مرا به سربازی بردند اما یکسال بیشتر خدمت نکردم چون من بدترین سرباز دنیا بودم. بعد به مسافرت‌های دور و دراز پرداختم. در شهر «ریگا» با  چشمان بسته رانندگی کردم، در حالی که اصلاً رانندگی  نمی‌دانستم  و تا آن روز پشت فرمان اتومبیل نیز ننشسته بودم، در آن نمایش هزاران نفر شرکت داشتند و عکس‌های این نمایش نیز همان وقت‌ها در مطبوعات دنیا چاپ شد. در این تجربه، راننده اصلی اتومبیل نیز در کنار من نشسته بود و من به نیروی تله‌پاتی از مغز او، دستور رانندگی دریافت می‌کردم . به زودی شهرت جهانی پیدا کردم و به  همه جا  سفر کردم. در هند با «گاندی» ملاقات کردم. خود او یک «تله‌پات» نیرومند بود و در نخستین ملاقات ما، همین‌که من وارد اتاق شدم، به نیروی تله‌پاتی به من دستور داد یک فلوت را که روی میز بود بردارم و به یکی از حضار بدهم. من هم اندیشه او را خواندم و همین کار را انجام دادم. در سفر به هندوستان سعی کردم اسرار کارهای عجیب «یوگی» یا مرتاضها را دریابم. مرتضان هند، در کنترل ارادی اعمال حیاتی بدن خودشان استادان بزرگی هستند. من هم سعی کردم از آنها تقلید کنم اما نتوانستم کاملاً در این کار موفق شوم. مرتاضان هند می‌توانستند چندین هفته تمام بدن خود را کاملاً بی‌حرکت و بی‌حس  نگهدارند.

اما من هرگز نتوانسته‌ام این کنترل اراده را بیش از سه روز ادامه دهم. مرتاضان هند مدام در حال تجربه و تمرین هستند و به همین جهت به نتایج واقعاً حیرت‌آوری می‌رسند باید بگویم که اعمال آنها را به هیچ‌وجه نباید به حساب حقه‌بازی و چشم‌بندی  گذاشت و نیز نباید خیال کرد که مرتاضان از یک نیروی مافوق‌الطبیعه برخوردارند. نخیر، عملیات حیرت‌آور مرتاضان محتاج مطالعات و تمرینات همیشگی و بردباری فوق‌العاده است و بسیار کسان می‌توانند با تمرین مدام و انرژی و نیروی صبر و بردباری به مقام آنها برسند.

بعد از سفر هند، به لهستان بازگشتم و برای نخستین بار «مشتری‌های خصوصی» پیدا کردم. مردم درباره بسیاری از مسایل که بیشتر مسایل خصوصی زندگی آنها بود، از من سوال می‌کردند و من به نیروی تله‌پاتی به آنها پاسخ می‌دادم. یکی از کارهای آن دوره را می‌توانم مثل بزنم.

در یک خانواده بسیار اصیل و اشرافی لهستان به نام «چارتوریسکی» یک سرقت مهم روی داده بود. یک سنجاق یقه گرانقیمت این خانواده را دزدی ناشناس  دزدیده بود. این سنجاق الماس نشان، به پول امروز ۸۰۰/۰۰۰ فرانک  قیمت داشت. پلیس لهستان و ماهرترین کارآگاهان نیز نتوانسته بودند بعد از ماه‌ها تحقیق  دزد جواهر را پیدا کنند. سرانجام کنت «چاتوریسکی» هواپیمای شخصی خود را فرستاده تا مرا به خانه او ببرد. من آخرین امید او بودم.

در آن زمان من موهای بلندی داشتم که روی شانه‌هایم می‌ریخت، چهره‌ام رنگ پریده بود و همیشه لباس مشکی می‌پوشیدم و خلاصه قیافه هنرمندان حرفه‌ای ان دوره راداشتم. کنت مرا به عنوان یک نقاش به اعضای خانواده‌اش معرفی کرد. چند روزی در خانه اشرافی کنت بودم و به ظاهر تصویر او را می‌کشیدم،(سایت هیپنوتیسم دات آی آر) اما در حقیقت سعی می‌کردم با همه اشخاصی که به خانه کنت رفت و آمد داشتند، و نیز با نوکران و مستخدمین او آشنا بشوم. من با نیروی تله‌پاتی، افکار همه آنها را می‌خواندم ، اما فقط از یک پسر یازده ساله بود که هیچ نشانه روحی به مغزم نمی‌رسدی، هیچ‌کدام از کسانی که در این چند روز دیده بودم به نظرم دزد نبودند، بنابراین سعی کردم در مورد پسرک آزمایشی بکنم. او را به اتاق خودم خواندم و شروع کردم به کشیدن تصویرش. اما بعد از مدتی  ساعت طلای خودم را از دستم باز کردم و روی میز گذاشتم و عمداً از اتاق بیرون رفتم. پسرک ساعت مرا برداشت و توی جیب خودش گذاشت و از اتاق بیرون رفت. من هم به دنبال او رفتم و دیدم که او وارد سالنی شد. در این سالن پوست یک خرس عظیم را از کاه انباشته و به دیوار زده بودند. پسرک ساعت طلای مرا در دهان این خرس انداخت، وقتی شکم این خرس را شکافتند نه تنها ساعت طلای من پیدا شد بلکه ده‌ها قاشق و چنگالنقره و جواهرات دیگر و نیز سنجاق گران‌قیمت کنت نیز پیدا شد. کنت می‌خواست یک چهارم قیمت سنجاق را نقداً به من بپردازد، اما من این مبلغ گزاف را قبول نکردم و فقط از او خواستم با وساطت از دولت بخواهد تا از فشار بر یهودیان کم کنند و کنت نیز توانست از نوفذ خود  استفاده کند و پانزده روز برای یهودیان لهستان آزادی‌هایی بگیرد. 

ادامه دارد….(بخش ماهیت هیپنوتیزم)

******************************

با عضو شدن در کانال تلگرام ما هر روز از مطالب علوم عرفانی و ادعیه اذکار و همچنین از مطالب روز روانشناسی هیپنوتیزم و یوگا و موفقیت در گوشی خود در اختیار داشته باشید و در گوشی خود مطالعه کنید.

برای عضویت وارد لینک زیر شوید

http://telegram.me/inapplyoriginal

بعد از کلیک پنجره ای باز میشود و روی دکمه ok کلیک کنید و سپس وارد کانال ما میشوید در این صفحه در پایین صفحه روی دکمه join کلیک کنید تا برای همیشه عضو کانال ما شوید.

ملاقات با انیشتن و گاندی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن دوم